عنوان مقاله :
اسلام گرايي در قرن بيستم: تداومها و گسستها
عنوان فرعي :
Islamism in the Twentieth Century: Similarities and Splits
پديد آورندگان :
خانلرخاني، محمدحسين نويسنده دانشجوي دكتراي روابط بين الملل دانشگاه تهران Khanlarkhani, Mohammad Hossein
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1393 شماره 17
كليدواژه :
اسلامگرايي , عقلانيت , بنيادگرايي كلاسيك , الگوي دولت اقتدارگراي سكولار
چكيده فارسي :
يك قرن گذشته تا كنون، موج اسلامگرايي تاثيرات عمدهاي بر معادلات منطقهاي و جهاني داشته است. به جرات ميتوان گفت، مهمترين متغير تاثيرگذار در خاورميانه به عنوان بحران خيزترين منطقه جهان اسلام گرايي و پديدههاي ناشي از آن است. اگر چه اسلام گرايي را به هيچ وجه نميتوان پديده اي يكدست درنظر گرفت، اما نقطه مشترك تمامي طيف ها و جريانات دروني آن، تلاش براي حل بحرانهاي جهان اسلام با توسل به اسلام و عناصر زباني حاصل از آن است. در اين ميان نوع، ماهيت و ساختار بحرانها بر نحوه مفصلبندي اسلام گرايان تاثيرات عمده اي گذارده، بطوريكه ميتوان ادعا كرد با وجود آنكه سنّت اسلامي ميان آنها مشترك است اما ساختار متفاوت باعث شكلگيري نقاط گسست، ميان نسلهاي مختلف اسلامگرايي شده است.
در اين مقاله بر آنيم تا نشان دهيم چه نقاط شباهت و گسستي ميان بنيادگرايي كلاسيك با اسلام گرايي مدرن وجود دارد، و دلايل شكل گيري اين گسستها چه بوده است؟
مقاله استدلال ميكند كه ساختار شكلگيري اسلامگرايي مدرن عامل اصلي گسست ميان اسلام گرايي مدرن با بنيادگرايي كلاسيك است.
در نهايت با مطرح كردن مطالعهي موردي گروه" المهاجرون" الگوي رفتاري يكي از گروه هاي اسلام گرا مبتني بر عقلانيت غير متعارف، توضيح داده خواهد شد.
چكيده لاتين :
Since the last century, Islamism has had major impacts on regional and global equations. It can be claimed that Islamism and its related phenomena are the most influential variables in the Middle East, the most volatile region in the world. Although Islamism is not a coherent phenomenon, the common point of all of its internal sects and movements is the endeavor to resolve the crises of the Islamic world by resorting to Islam and its linguistic elements. Meanwhile, the kind, nature, and structure of the crises have fundamental effects on the structure of the Islamists. While they all have a common Islamic tradition, their different structures have led to splitting points among different Islamist generations. This paper tries to demonstrate similarities and splits between classical fundamentalism and modern Islamism and the reasons behind the splits. The main hypothesis is that formation structure of modern Islamism is the main reason of split between modern Islamism and classical fundamentalism. Finally, through the case study of “ Al- Muhajiroun”, the behavioral pattern of this Islamist group with non-conventional rationality is explained.
عنوان نشريه :
مطالعات راهبردي جهاني شدن
عنوان نشريه :
مطالعات راهبردي جهاني شدن
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 17 سال 1393
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان