تعريف بانك داري اسلامي و مولفه هاي آن از نگاه فقه حكومتي

Defining Islamic Banking and Its Components from the Perspective of Governmental Figh

علي رغم گسترش ادبيات نظري و تجربي بانك داري اسلامي، اقتصاددانان مسلمان عمدتا به صراحت به تعريف بانك داري اسلامي و مولفه هاي آن نمي پردازند. اهميت تعريف بانك داري اسلامي زماني روشن مي شود كه بخواهيم مولفه هاي محوري در ارزيابي عملكرد بانك هاي اسلامي را تشريح كنيم. سوال اصلي مقاله اين است كه آيا بين دو رويكرد فقه حكومتي و غيرحكومتي در تعريف بانك داري اسلامي و مولفه هاي آن تفاوتي وجود دارد؟ در رويكرد فقه غيرحكومتي، تحقق بانك داري اسلامي متكي بر تطبيق احكام منصوص فقهي باب معاملات بر فعاليت هاي بانك اسلامي است. در مقابل، براساس رويكرد فقه حكومتي كه نوعي فقه سيستمي است، تحقق بانك داري اسلامي علاوه بر اينكه مشروط به رعايت ضوابط منصوص فقهي است، نيازمند تامين شرايط سيستمي نظام مالي اسلامي است. يافته هاي مقاله كه به روش تحليلي ـ توصيفي سامان يافته نشان مي دهد: درحالي كه ضوابط منصوص بانك داري اسلامي به روش اجتهادي متعارف استنباط مي شوند، شرايط سيستمي با روش كشفي از تحليل ادلّه و احكام فقهي استخراج مي شوند. در چارچوب رويكرد فقه حكومتي، بانك داري اسلامي علاوه بر لزوم تعيين ضوابط منصوصي همچون حذف ربا و رعايت فقه قراردادها، مي بايد ضوابط سيستمي همچون لزوم تابعيت سود از ضمان را نيز تامين نمايد.

Despite the development of theoretical and empirical literature about Islamic banking, Islamic economists have not seriously considered the question of defining Islamic banking and its components. The importance of Islamic banking becomes clear when we want to explain the central components for evaluating the performance of Islamic banks. The main question of this paper is whether or not there is a difference between the approach of governmental fiqh and that of non-governmental fiqh to defining Islamic banking and its components. According to the approach of non-governmental fiqh, the realization of Islamic banking depends on applying the established fiqhi rules of trading to the banking transaction of Islamic bank. Contrarily, according to the governmental fiqhi approach, which is a kind of systemic fiqhi, the realization of Islamic banking is not only conditional upon observing the established fiqhi rules , but it also needs to fulfill the systemic conditions of the Islamic financial system. The findings show that the established rules of Islamic banking are inferred through the common ijtihadi method, whereas the systemic conditions are extracted by analyzing the fiqhi proofs and fiqhi precepts. With respect to governmental fiqh, in addition to the necessity of establishing fiqhi rules and regulations, such as elimination of usury and honoring fiqhi contracts, Islamic banking should guarantee the systemic rules, such as the necessity of dependence between profit and bail.