عنوان مقاله :
امكان و دلالتهاي مدخليّت «اسلام» در شكلگيري «انقلاب اجتماعي» (پاسخ به نقدهايي درباره تجربه معرفتي ـ تاريخيِ امام خميني+ در انقلاب اسلامي)
عنوان فرعي :
The Possibility and Implications of Islam’s Influence in Formation of “Social Revolution” (Giving Response to the Criticisms about Imam Khomeini’s Ontological-Historical Experience in Islamic Revoluti
پديد آورندگان :
جمشيدي، مهدي نويسنده *. عضو هييت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه. Jamshidi , Mehdi , زارعي، مجتبي نويسنده استاديار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي Zare’i, Mojtaba
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1394 شماره 42
كليدواژه :
اسلام سياسي , امام خميني , تجدّد , سكولاريسم , انقلاب اسلامي ايران
چكيده فارسي :
در اين مقاله، يكي از روايتها و خوانشهاي متجدّدانه از انقلاب اسلامي ايران و فاعليّت امام خميني+ در آن، نقد و ابطال شده است. در بخش نخست، اشكال ناسازگاري دو مفهوم «اسلام» و «انقلاب» حلّ شده كه مشتمل بر سه بحث است: عدم اجتماع «اسلام» و «انقلاب» بهدليل تعلّق آنها به دو جهان معنايي متفاوت، محافظهكاري اسلام و نيروهاي اجتماعي آن و ساختارگرايي قدسيمآبِ برخاسته از باور به قضا و قدر. آنگاه اشكال منشا و ماهيّت گفتمان «اسلامي سياسي» بررسي شده است. پرسش اصلي مقاله اين است كه آيا برداشتهاي متجدّدانه و مبتني بر علوم انسانيِ سكولار، از دو مفهوم انقلاب و اسلام سياسي، با آن چه كه در انقلاب اسلامي و تفكّر و عمل امام خميني محقق شده است، تناسب و تطابق دارد؟ در چارچوب تحليلهاي نظري و تجربي، اين نتيجه حاصل شده است كه مطالعه انقلاب اسلامي و فاعليّت سياسي امام خميني در قالب رويكردهاي تجدّدي، موجبات تحريف حقيقت و ماهيّت انقلاب اسلامي را فراهم ميكند.
چكيده لاتين :
: In this research, one of the modern narrations and readings about the Islamic Republic of Iran and Imam Khomeini’s agency in this regard has been criticized and abolished. In the first part, the incompatibility problem of the two concepts of “Islam” and “revolution” has been resolved
which includes three discussions: the lack of union of “Islam” and “Revolution” because of being belonged to two different conceptual worlds, conservatism of Islam and its social forces and sacred-like structuralism raised from believing in decree and destiny. Then, the issue of origin and nature of “political-Islamic” discourse has been studied. The main question of the paper is that whether the modern inferences based on secular humanities taken from the two concepts of Revolution and Political Islam are in proportion and in compliance with what has been realized in the Islamic Revolution and Imam Khomeini’s thought and practice or not. With the theoretical and experimental analyses, this result has been achieved that studying the Islamic Revolution and Imam Khomeini’s political agency in a modernistic approach would lead to distortion of the truth and nature of the Islamic Republic.
چكيده عربي :
يتناول هذا البحث واحده من القرا ات التجدديه التي اُثيرت بشان الثوره الاسلاميه في ايران ومدي تاثير الامام الخميني+ فيها؛ حيث جري نقد هذه القرا ه وتفنيدها. عرض الباب الاوّل من هذا البحث اشكاليه عدم التوافق بين مفهومي «الاسلام» و «الثوره» وقد طُرحت فيه ثلاثه امور وهي: عدم اجتماع «الاسلام» و «الثوره» بسبب انتما كلّ واحد منهما الي معني مغاير عن المعني الذي ينتمي اليه الآخر، فهناك النزعه المحافظه في الاسلام وقواه الاجتماعيه والبناييه التنسكيه المنبثقه من الايمان بالقضا والقدر. ثم شرح بعد ذلك اشكاليه منشا وماهيّه الخطاب «الاسلامي السياسي». التساول الاساسي الذي يطرحه هذا البحث هو هل القرا ات المتجدده والقايمه علي العلوم الانسانيه العلمانيه من مفهومي الثوره والاسلام السياسي، تتطابق وتتناسب مع ما تحقق في الثوره الاسلاميه وفي تفكير وعمل الامام الخميني+؟ وفي اطار التحليلات النظري والتجريبيه، تمّ التوصّل الي هذه النتيجه وهي ان دراسه الثوره الاسلاميه والتاثير السياسي للامام الخميني+ في قالب التوجّهات التجدّديه، تفسح المجال امام تحريف حقيقه وماهيه الثوره الاسلاميه.
عنوان نشريه :
مطالعات انقلاب اسلامي
عنوان نشريه :
مطالعات انقلاب اسلامي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 42 سال 1394
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان