عنوان مقاله :
انسان محوري
عنوان فرعي :
Human-Centeredness
پديد آورندگان :
مشگي، مهدي نويسنده مربي گروه فلسفه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره ,
اطلاعات موجودي :
ماهنامه سال 1395 شماره 220
كليدواژه :
ارزش شناسي انسان محور , الاصوليه الانسانيه , الانثروبولوجيا الانسانيه , الانسانيه , المعرفيه الانسانيه , انسان شناسي انسان محور , الوجوديه الانسانيه , انسان محوري , اومانيسم , عصر التجدّد الفكري , عصر نوزايي , محوريه الانسان , معرفت شناسي انسان محور , هستي شناسي انسان محور
چكيده فارسي :
«انسان محوري» تفكري برخاسته از سكولاريسم است كه از عصر نوزايي (رنسانس) و با ورود در هنر و ادبيات آغاز گرديد و به تدريج، در عصر روشنگري به جهان بيني جديدي تبديل شد.
هدف از بررسي اومانيسم نشان دادن اين واقعيت است كه اومانيسم در حد يك اصطلاح باقي نمانده است و در حوزه هاي گوناگون معرفت شناسي، هستي شناسي، انسان شناسي، ارزش شناسي، علوم و مانند آن ورود پيدا كرده و يك عالم جديد با محوريت تفكر انسان بدون خداوند ايجاد كرده است. آنچه در بررسي اومانيسم مهم است كشف رابطه اومانيسم با دستاوردهاي آن است؛ زيرا بسيار اتفاق افتاده كه انسان ها با يك جريان فكري مخالفند؛ اما به سبب آنكه چگونگي ورود آن تفكر را در زندگي نمي دانند آن تفكر و جهان بيني را به صورت ناخودآگاه مي پذيرند و به آنچه نمي خواستند مبتلا مي شوند.
گام اول در شناخت اومانيسم، رابطه آن با مسايل فكري (معرفت شناسي، هستي شناسي، انسان شناسي و ارزش شناسي) و گام بعد رابطه آن با علوم و ابزار است. مقاله حاضر سعي دارد با روش تحليلي ـ توصيفي رابطه اومانيسم را با مسايل فكري بررسي كند.
چكيده لاتين :
Rooted in secularism, the idea of "human-centeredness" developed with the advent of the Renaissance, reflecting its impact on art and literature, and gradually turned into a new worldview in the age of Enlightenment. The aim of studying humanism is to explain the fact that humanism has not remained as a mere term but it has found its way into different fields, such as epistemology, ontology, anthropology, axiology, science, etc. marking the beginning of a new world based on reason rather than on faith in God. The important reason for studying humanism is to explore the relationship between humanism and its effects. Many people happen to have opposed an intellectual trend, but because they do not know how that trend has entered their lives, they unconsciously accept that worldview and they are dogged by what they disliked. The first step for understanding humanism is exploring its relationship with intellectual problems and the next step is investigating its relationship with science and instruments. Using a descriptive-analytical approach, this paper tries to investigate the relationship between humanism and intellectual issues.
چكيده عربي :
"محوريه الانسان" هي وجههٌ فكريهٌ منبثقهٌ من العلمانيه، حيث انطلقت منذ عصر التجدّد الفكري ثمّ دخلت في نطاق الفنّ والآداب، وبعد ذلك شيياً فشيياً تحوّلت الي ايديولوجيهٍ جديدهٍ في عصر التنوير الفكري. الهدف من دراسه وتحليل الانسانيه هو بيان حقيقه انّها لم تبقَ مجرّد اصطلاحٍ فحسب، بل دخلت في مختلف المجالات المعرفيه والوجوديه والانثروبولوجيه والاصوليه وما شابه ذلك من علومٍ، حيث اوجدت عالماً جديداً يتمحور حول فكره الانسان دون الله تعالي. المساله التي تحظي باهميهٍ في مجال دراسه الانسانيه هي معرفه علاقتها مع الانجازات التي حقّقتها، فكثيراً ما يخالف الناس احد التيارات الفكريه، الا انّهم يتقبّلونه لا شعورياً ويبتلون بما لا يرغبون فيه نظراً لعدم علمهم بكيفيه دخول هذا الفكر في حياتهم وايديولوجياتهم.
الخطوه الاولي التي يجب اتّخاذها لمعرفه الانسانيه هي التعرّف علي العلاقه التي تربطها بالمسايل الفكريه، والخطوه الثانيه تكمن في التعرّف علي علاقتها بالعلوم والوسايل. الهدف من تدوين هذه المقاله هو بيان واقع العلاقه التي تربط الانسانيه بالمسايل الفكريه، وقد اعتمد الباحث علي اُسلوب بحثٍ تحليليٍّ - توصيفيٍّ.
اطلاعات موجودي :
ماهنامه با شماره پیاپی 220 سال 1395
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
