بررسي فراواني نارضايتي زناشويي زوجين داراي همسران مبتلا به سندرم قبل از قاعدگي در شهر يزد

Frequency of Marital Dissatisfaction in Couples With Wives Who Suffer From Premenstrual Syndrome in The City of Yazd

مقدمه: رضايت زناشويي از احساسات عيني از خوشنودي، رضايت، و لذت تجربه شده زن و شوهر تعريف مي شود. سندرم پيش از قاعدگي سبب اختلال در روابط و فعاليت‌هاي روزانه مي‌گردد. هدف اين مطالعه تعيين فراواني نارضايتي زناشويي زوجين داراي همسران مبتلا به سندرم قبل از قاعدگي در شهر يزد بود. روش‌ها: حجم نمونه در اين پژوهش توصيفي تحليلي 240 زوج جوان مراجعه كننده به مراكز بهداشتي درماني شهر يزد بود. ابزار مورد استفاده پرسش‌نامه استاندارد غربالگري علايم قبل از قاعدگي (PSST يا Premenstrual Symptoms Screening Tool) ، پرسش‌نامه استاندارد (IMS يا Index of Marital Satisfaction) براي تعيين رضايت زناشويي زوجين و پرسش‌نامه محقق ساخته براي سنجش ميزان آگاهي و عملكرد مردان درخصوص سندرم قبل از قاعدگي بود. روايي و پايايي پرسش‌نامه بعد از مطالعه مقدماتي تاييد گرديد. اطلاعات توسط نرم افزار آماري 18 SPSSو با استفاده از آزمون‌هاي آماري T-Test، ANOVA، ضريب هم بستگي، 2? و نيز جداول توزيع فراواني تجزيه و تحليل شد. يافته‌ها: يافته‌ها بيانگر اين بودكه نارضايتي مردان 1/72% و نارضايتي زنان 7/56% و رابطه بين نمره رضايت زناشويي مرد و زن معني‌دار بود (001/0 > p). همبستگي بين نمره آگاهي مرد با نارضايتي زن و نارضايتي مرد معني‌دار نبود. ولي رابطه معني‌دار معكوسي بين نمره عملكرد مردان در مورد سندرم قبل از قاعدگي با نارضايتي زن (001/0 > p) و نارضايتي مرد (001/0 > p) وجود داشت. نتيجه‌گيري: گرچه ارتباط معني‌دار آماري بين آگاهي مردان از سندرم قبل از قاعدگي و رضايت زناشويي ديده نشد ليكن عملكرد آن‌ها در مورد سندرم قبل از قاعدگي بر رضايت زناشويي تاثيرگذار مي‌باشد. با توجه به ارتباط بين نمره آگاهي و عملكرد، مي‌توان انتظار داشت كه با افزايش آگاهي مردان در زمينه سندرم قبل از قاعدگي مي‌توان رضايت زناشويي را تغيير داد.

Background: Marital satisfaction is defined as the feeling of pleasure, satisfaction, and joy experienced by the couples. Premenstrual Syndrome (PMS) can cause problem in daily routine relation and activities.The study aimed determining Frequency of marital dissatisfaction in couples who their waives suffer from PMS in the city of Yazd. Methods: Sample for this descriptive-analytical study was 240 young couples referred to Yazd Health Care Centers. The tools for data collection were Premenstrual Syndrome Screening Tool, a standard questionnaire Index of Marital Satisfaction (IMS) to determine marital satisfaction and a researcher-designed questionnaire for measuring menʹs knowledge and practice about the syndrome. A pilot study approved the validity and reliability of the questionnaire. Data was analyzed using SPSS18 software. In analyzing the data, statistical tests such as T-Test, ANOVA, correlation coefficient and ? 2 were. Findings: Findings from this study demonstrated that menʹs dissatisfaction rate was 72.1% and women’s dissatisfaction was 56.7% and there was a significant relation between score marital satisfaction of men and women (p > 0.00). The relation was not significant between the score of menʹs knowledge about PMS with female’s and man’s dissatisfaction. But a significant inverse relation was between the mean score of men’s practice about PMS and woman’s (p > 0.00) and man’s (p > 0.00) dissatisfaction. Conclusion: Although there was not a significant relationship between knowledge of men about PMS with marital satisfaction, but their practice about PMS influenced on marital satisfaction. With regard to the relationship between knowledge and practice can be expected that the increasing the knowledge of men about PMS may increase marital satisfaction.