بررسي تاثيرهوش فرهنگي بر وفاداري خريداران نسبت به برند (مطالعه موردي: شركت اسنوا در شهر كرمانشاه)

موضوع اين پژوهش بررسي تاثير هوش فرهنگي بر وافاداري خريداران نسبت به برند شركت اسنوا مورد مطالعه شهر كرمانشاه مي باشد. لذا پژوهش از نوع كاربردي است. روش مطالعه توصيفي به شيوه پيمايشي است. جمع‏آوري داده‏ها از طريق اسنادي كتابخانه‏اي، مطالعات ميداني مي‏باشد. بدين منظور از روش پرسشنامه براي اين پژوهش استفاده شده است و روايي پرسشنامه از طريق نظر اساتيد خبره مورد تايد قرار گرفت و پايايي آن (0.78 و 0.83) به ترتيب براي هوش فرهنگي و وفاداري نسبت به برند بدست آمده است. جامعه آماري در اين پژوهش شامل خريدارن شركت اسنوا به تعداد 10000 نفر مي‏باشد، لذا حجم نمونه برابر با 384 با توجه به جدول مورگان در نظر گرفته شد. در اين پژوهش به دو روش توصيفي و استنباطي و استفاده از نرم افزارهاي SPSS22 و AMOS به تحليل داده‏هاي به دست آمده از محل پرسشنامه پرداخته شده است. نتايج بيانگر آن بود كه كليه رابطه بين متغيرهاي پژوهش مورد اثبات واقع شد. در قسمت تحليل رگرسيون رابطه بين هوش فرهنگي با وفاداري خريداران به طور كلي تاثير داشته و همچنين بين ابعاد چهارگانه(بعد راهبردي، دانشي، انگيزشي و رفتاري) نيز با وفاداري خريداران ارتباط مثبت و معنادار داشته و رابطه اثبات مي‏گردد و ميزان ارتباط به ترتيب 0.029، 0.032، .039 و 0.35 مي‏باشد. ميزان معناداري و ارتباط بين هوش و وفاداري نيز 0.006 مي‏باشد. در قسمت معادله ساختاري و بر اساس تحليل آموس بعد راهبردي به ميزان 0.22 بر وفاداري خريداران نقش داشته است كه ميزان معنادار مي‏باشد. همچنين بعد انگيزشي به ميزان 0.42، بر وفاداري خريداران تاثيرگذار بوده كه معنادار مي‏باشد. بعد رفتاري به ميزان 0.33 بر وفاداري خريداران تاثير داشته كه معنادار مي‏باشد و بالاخره بعد دانشي به ميزان 0.31 بر وفاداري خريدران تاثير داشته است كه معنادار مي‏باشد. بر اين اساس بعد انگيزشي به مقدار 0.42 بالاترين تاثير را بر وفاداري خريداران و بعد راهبردي به ميزان 0.25 كمترين تاثير را داشته است.