مقايسه روش شناسي ابن سينا در مسئله نفس با روش علوم شناختي

به دنبال پي بردن به ضرورت مطالعه ميان رشته اي درباره ذهن و نفس، در قرن بيستم دانشي به نام علوم شناختي ايجاد شد. ابن سينا در رويكردي مشابه، در آثار متعددش از زواياي مختلف به شناخت نفس پرداخته و از علوم گوناگون پزشكي، عصب شناسي، عرفاني و عقلي در اين باره بهره برده است. اين مقاله در پي شناخت روش و متدولوژي ابن سينا در طرح مسائل نفس است تا بتواند آن را با روش علوم شناختي مقايسه كند. به رغم مشابهت هاي كلي رويكرد ابن سينا در مسئله نفس با علوم شناختي، اختلافاتي عمده نيز وجود دارد كه باعث به دست آمدن محتوا و نتايج متفاوت درباره نفس در هريك از اين مطالعات شده است. روش ابن سينا كه در خطوط كلي مشابه شيوه علوم شناختي است و بسيار پيش تر از اين علوم وجود داشته است، روش ميان رشته اي است. اين روش درحوزه نفس شناسي در ميان متفكران مسلمانان ادامه نيافت.