معناشناسي «خوب» از نظر ناول اسميت

The Semantics of "Good" in NowellSmith's Thought

يكي از موضوعات مهم فرا اخلاقي معناشناسي واژه «خوب» است. در اين زمينه آراي مختلف شناختاري و غيرشناختاري وجود دارد. ناول اسميت با تقسيم الفاظ بر اساس كاركردشان به سه گروه احساسي (A)، الزامي (G) و توصيفي (D) واژه خوب را نيز به‌عنوان يك واژه احساسي داراي كاركرد تحريك و ايجاد علاقه و هم به‌عنوان واژۀ الزامي به‌معناي شايسته انتخاب يا انجام‌دادن مي‌داند. وي معتقد است معناي خوب چيزي جز كاربردهاي مختلفي كه اين واژه دارد نيست و براي فهم معناي آن بايد به زمينه‌ها و بستر كاربرد آن توجه كرد. او با تقسيم كاربردهاي واژه «خوب» به دو بخش اصلي و فرعي، كاربرد «خوب» در زمينه انتخاب و توصيه را دو كاربرد اصلي و كاربردش براي ستايش و تحسين، ترغيب، ارزيابي، كارامدي، مهارت و توصيف را شش كاربرد فرعي اين واژه مي‌داند. ناول اسميت معتقد است واژه «خوب» در كاربرد واحد مي‌تواند دو يا چند كاركرد همزمان داشته باشد؛ براي مثال، جمله «عدالت خوب است» بنابر زمينه كاربردش مي‌تواند براي بيان انتخاب عمل عدالت توسط فرد يا توصيه آن به ديگري يا بيان ستايش و تحسين اين عمل يا ترغيب وتشويق ديگران براي انجام‌دادن آن و ... به‌كار رود. بنابراين، به اعتقاد وي اشكال نظريه‌هاي اخلاقي پيشين در فروكاستن معنا و كاربرد واژه «خوب» در يك چيز است.

One of the most important issues in metaethics is the meaning of "Good". There are different cognitive and noncognitive theories regarding this issue. NowellSmith, the contemporary British philosopher, believes that the meaning of Good is not anything other than its uses in different contexts. "Good" is a genus and multifunctional word. We have to notice the different contexts of using "Good" to know its meanings. He divides the uses of "good" into two sections: 1) two main uses of "good" for choice and advice and 2) six other uses of it for praising and applauding, commanding, verdicts and appraisals, efficiency, skill and description. Dividing the words into (A), (G) and (D) words, NowellSmith believes that "Good" can be used as an emotional word for expressing interest and as an ought word for expressing an action being apt to do or choice. He criticizes other ethical theories because of reducing the functions of "good" to a single case. He believes that "good" has two functions at least in one of its uses. For example, the sentence of "Justice is good" could be used to advise justice to others or command it to them or praise it or encourage people to do that or other things.