بررسي عليت ميان تورم، رشد توليد، قيمت نفت و نااطميناني آنان، با استفاده از يك مدل گارچ سه متغيّره براي ايران

با استفاده از يك مدل گارچ سه متغيّره ما به دنبال بررسي روابط علّي ميان شش متغيّر تورم، رشد توليد، رشد قيمت نفت، نااطميناني تورم (نااطميناني اسمي)، نااطميناني رشد توليد (نااطميناني حقيقي) و نااطميناني قيمت نفت درباره ي ايران هستيم. نتايج نشان دهنده ي اين است كه افزايش تورم با افزايش در نااطميناني تورمي (فرضيه ي فريدمن، 1977 و بال،1992) همراه است. علاوه بر آن، رشد بالاتر توليد با نااطميناني حقيقي بالاتر همراه است. با افزايش نااطميناني رشد توليد هم تورم (فرضيه ي دوريوكس، 1989، كوكرمن و گرلاچ،2003) و هم رشد (فرضيه ي ميرمن1971؛ ‌بلك،1987 و بلكبرن، 1999) افزايش مي‎يابد. فرضيه ي هلند (1995) يعني وجود عليت منفي از نااطميناني تورم به تورم براي وقفه هشت و در سطح 10 درصد رد نمي‎شود. فرضيه ي وجود عليت منفي از نااطميناني قيمت نفت به رشد توليد (فرضيه پينديك،1991؛ فردرر، 1996، بارسكي و كيليان، 2004) پذيرفته مي‎شود. افزايش قيمت نفت نيز در كوتاه‎مدت رشد توليد را افزايش و تورم را كاهش مي‎دهد. درباره ي ساير روابط علّي آزمون شده به نتايج تجربي قوي دست نيافتيم.

This study investigates the causality between inflation, economic growth, oil price and their uncertainties using a Trivariate GARCH model. The results show that an increase in inflation raises inflation uncertainties (Friedman (1977) and Ball (1992) hypothesis). An increase in economic growth also raises real uncertainty. A higher economic growth uncertainty results in both higher inflation (Deveraux (1989), Cukierman and Gerlach (2003) hypothesis) and higher economic growth (Mirman (1971), Black (1987) and Blackburn (1999) hypothesis). Holland (1995) hypothesis, i.e. a negative causality from inflation uncertainty to inflation cannot be rejected at the 10% level of significance for 8th lag. There seems to be a negative causality from oil price uncertainty to economic growth (Pindyck (1991), Ferderer (1996) and Barsky and Kilian (2004) hypothesis). An increase in oil prices raises economic growth and decrease inflation in the short run. There is no strong empirical evidence in favor of other causality relations.