پديد آورندگان :
اقليدي، ژاندارك نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,گروه كاردرماني,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Eghlidi, Jandark , شفيعي، زهرا نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,گروه كاردرماني,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Shafiee, Zahra , وطن دوست، منير نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,دفتر تحقيقات و فناوري دانشجويي,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Vatandust, Monir , رضايي، مهدي نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,گروه كادرماني,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Rezaee, Mehdi , جامه بزرگي، علي اصغر نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,گروه كاردرماني,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Jamebozorgi, Ali-Asghar , طباطبايي، مهدي نويسنده دانشكده علوم توانبخشي,گروه علوم پايه,دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي,تهران,ايران Tabatabaee, Seyed Mehdi
كليدواژه :
كيفيت زندگي , سكته مغزي , تعادل , تمرين ذهني
چكيده فارسي :
مقدمه و اهداف سكته مغزي با رشد رو به افزايش در ايران و بسياري از كشورهاي دنيا يكي از شايع ترين بيماري ها در ميان افراد به شمار مي رود و عوارضي نظير اختلال تعادل و پوسچر، فقدان قدرت، اختلالات حركتي، راه رفتن، اختلالات حسي در پي دارد كه كيفيت زندگي آن ها را دستخوش تغييرمي نمايد. لذا درمان پزشكي و توانبخشي در اين بيماران حائز اهميت است. يكي از برنامه هاي توانبخشي در مورد افراد مبتلا به سكته مغزي تمرينات ذهني مي باشد. هدف از اين مطالعه بررسي تأثير تمرينات ذهني بر بهبود تعادل و كيفيت زندگي بيماران سكته مغزي است. مواد و روش ها اين مطالعه به روش كارآزمايي باليني تصادفيِ انجام شد. شركت كنندگان شامل 32 بيمار پذيرش شده در كلينيك مهرورزان وآرمان شهر قم بودند كه با داشتن معيارهاي ورود به اين مطالعه وارد شدند. پس از ارزيابي اوليه كه توسط درمانگر مجرب انجام شد، كليه بيماران به صورت تصادفي در دو گروه مداخله (Mental Practice) با ميانگين سني 9/66 و گروه كنترل با ميانگين سني 4/66قرار گرفتند. گروه مداخله علاوه بر دريافت تمرين هاي متداول كاردرماني توسط همان درمانگر تحت تمرين ذهني به مدت شش هفته قرار گرفتند در حاليكه گروه كنترل فقط تمرين هاي متداول كاردرماني را دريافت كردند. تعادل كليه ي بيماران با استفاده از تست هاي عملكردي تعادل(Berg Balance Scale، Timed Get Up GO) در طي چهار مرحله متفاوت كه به ترتيب قبل از شروع مداخله ي درماني ، بلافاصله پس از انجام مداخله ، دو هفته و شش هفته پس از انجام مداخله بود، مورد ارزيابي قرار گرفتند. ارزيابي كيفيت زندگي بيماران نيز با تست 36SF قبل از شروع مداخله ي درماني و شش هفته پس از انجام مداخله صورت گرفت. يافته ها نتايج اين مطالعه نشان داد كه، نمرات تست هاي عملكردي تعادل و بُعد وضعيت ذهني تست 36SF در هر دو گروه اختلاف معني داري داشته)001/P< ( و در گروه مداخله نسبت به گروه كنترل اين اختلاف افزايش بيشتري نشان داده است. نتيجه گيري نتايج حاصل از اين پژوهش مؤيد نقش مؤثر تمرينات ذهني در بهبود عملكردهاي تعادلي بيماران سكته اي و تأثير اختلاف معني دار تمرينات ذهني بر ابعاد وضعيت ذهني كيفيت زندگي در مقايسه با ابعاد فيزيكي آنها با تست هاي Berg، Timed Up Go و SF36مي باشد. پيشنهاد مي گردد كه اين روش به عنوان يك برنامه عملي براي بهبود تعادل و كيفيت زندگي بيماران سكته مغزي مورد استفاده قرار گيرد.
چكيده لاتين :
Background and Aim: One of the major causes of death and disability in all countries is stroke and the most common complication of stroke is hemiplegic Plzy. The aim of the present study was to investigate the effects of mental practice on improving balance and quality of life in stroke patients. Materials and Methods: The present study is a randomized clinical trial (RCT). Participants were 32 patients admitted to Mehrvarzan clinic in Qom and met the inclusion criteria. After the initial assessment performed by an experienced clinician, all the participants were randomly assigned to two groups with a mean age of 66.9 for the intervention group and and 66.4 for control group. The intervention group received mental exercises in addition to conventional therapy by a therapist for six weeks while the control group received only routine occupational trainings. The balance of all patients was assessed using tests of balance function (Berg Balance Scale, Timed Get Up GO) in four different phases: prior to the onset of clinical intervention, immediately after the intervention, two weeks after the intervention, and six weeks after the intervention. Assessment of the quality of life in the patients was carried out using 36SF test at the onset of the clinical intervention and six weeks after the intervention. Results: The results showed that scores on tests of balance and mental status tests had asignificant difference, with higher indices in the intervention group. Conclusion: The results of the study support the role of mental exercises to improve balance function of stroke patients and the impact of physical and mental exercises on the mental status and quality of life as compared to the physical dimensions using Berg, Timed Up Go, and SF36 tests. It is recommended that this method be used as an action plan for improving balance and quality of life in stroke patients.