عنوان مقاله :
بررسي برهان صديقين صدرالمتالهين
عنوان فرعي :
Investigating Mulla Sadra’s “Argument of the Truthful”
پديد آورندگان :
محمدي پيرو، احمد نويسنده دكتري حكمت متعاليه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1395 شماره 52
كليدواژه :
حقيقت وجود , زغزبسكي , proving the Necessary-Being , reasoning from essence for essence , the argument of the truthful , the origin of existence , اثبات واجب الوجود , استدلال از ذات به ذات , الاعتقاد الموجّه , الفضيله الاخلاقيه , الفضيله العقلانيه , المعرفه , برهان صديقين , اصل وجود
چكيده فارسي :
معيار برهان صديقين از نگاه صدرالمتالهين اين است كه از اصل وجود آغاز شود. چيزي غير از واجب تعالي اصل وجود نيست. بنابراين در اين برهان استدلال از ذات به ذات صورت مي گيرد. گرچه ظاهر اين تعبير مصادره به مطلوب است، در واقع چنين نيست؛ زيرا پس از نظر به اصل وجود مي فهميم كه اصل وجود با واجب يكي است و استدلال از ذات به ذات صورت گرفته است؛ نه اينكه از قبل، وجود واجب مفروض باشد تا مستلزم تناقض و مصادره گردد. اين استدلال، برهان «لمّ» نيست، چون واجب علت و سببي ندارد تا مشمول ملاك اين گونه براهين شود. اين در صورتي است كه معيار «لمّيت» را عليت خارجي بدانيم. ازاين رو مي توان آن را برهان شبه «لمّ» دانست؛ از اين جهت كه افاده يقين مي كند. همچنين مي توان از راه تعميم برهان «لمّي» به عليت هاي تحليلي، اين برهان را نيز «لمّي» دانست و ازآنجاكه عليت تحليلي نيز عليت حقيقي است، «لمّ» بودن آن نيز حقيقي خواهد بود.
چكيده لاتين :
For Mulla Sadra, the criterion for “the argument of the truthful” is that it should start from the origin of existence. The origin of existence is nothing except the Almighty Necessary-Being. Thus, in such an argument, reasoning is from essence for essence. Although this seems to beg the question, in fact it is not, because when we look at the origin of existence, we see that the origin of existence is the same as the Necessary-Being and the reasoning is from essence for essence. Indeed, the Necessary-Being has not been assumed in advance to necessitate contradiction and beg the question. This reasoning is not a priori demonstration, because Necessary-Being has no cause to be liable to the rules of such arguments. This is true if external causality is considered the criterion for “a priori argument”. Therefore, we may consider it “semi a priori” since it leads to certainty. Besides, one may extend the a priori argumentation to analytic causes and consider this type of reasoning as a priori as well; and since analytic causality is also true causality, its being a priori will also be a true one.
چكيده عربي :
تعدّ وجهه نظر زغزبسكي حول الجانب المعياري للمعرفه مقاربهً جديده لهذا الموضوع، حيث ترمي الي رسم هيكل جديد من العقلانيه في هذا الحقل بالاعتماد علي الاخلاق بمحوريه الفضيله. يري زغزبسكي انّ ثمه مكوّنان مهمّان لكلّ فضيله هما الدافع والتوفيق، ويعتقد بالاختلاف بين المعرفه والاعتقاد الموجَّه، وذلك انّ الاعتقاد لم يخطي ابداً. وعليه، فانّه يسلّط الضو علي المعرفه من خلال العمل والدافع الفاضل لكي يوكّد علي الصدق الدايم للمعرفه. امّا من جانب آخر، وبسبب عدم وجود مثل هذا الشرط في التبرير، وكون قبول الاعتقاد الموجّه معتمداً علي العقلانيه، فانّه يسعي ان يجعل قبول الاعتقاد من قبل الذي يتمتّع بالحكمه العمليه في الظروف التي تفرض الايمان معياراً للتبرير، وفي نهايه المطاف يسعي الباحث في المقاله التي بين يدي القاري الكريم الي تقييم هذه الرويه.
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 52 سال 1395
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان