عنوان مقاله :
افلاطون، اين هماني و فضيلت
عنوان به زبان ديگر :
PLATO, IDENTITY AND VIRTUE
پديد آورندگان :
داوري اردكاني، رضا نويسنده دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران,ايران Davari Ardakani, Reza , مومني، ناصر نويسنده گروه فلسفه,دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران,ايران Momeni, Naser
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1395 شماره 21
كليدواژه :
هماني , اين هماني , فضيلت , افلاطون
چكيده فارسي :
تلقي رايج از اينهماني بصورت اصلي منطقي با فرمول الف، الف است ميباشد. در اين تلقي اينهماني اصلي است كه فاقد بعد و بار معرفتي و وجودي است؛ لذا با توجه به اين اصل هيچ چيز نميتواند چيز ديگري باشد. در تفكر يونان اين هماني خصيصهاي انگاشته ميشد كه به كمك آن وجود ادراك ميگردد. در تفكر افلاطون كه تلاش دارد جامعهاي جديد مبتني بر تفكر فلسفي بنيان نهد و چنين تفكر عقلاني را فضيلتي انگارد كه همّ آن وصول و حصول ايدهي خير است، اينهماني از جايگاه مهمي برخوردار است. لذا امكان حمل در گزارهي سقراطيِ « فضيلت شناسايي است» تنها در صورتي مقدور است (چيزي چون فضيلت، چيز ديگري چون شناسايي باشد) كه اين هماني نه بهعنوان با خود همان بودن هر چيز، بلكه بهعنوان خاصيتي لحاظ گردد كه ذات و ماهيت موجودات را تشكيل دهد. لذا افلاطون بايد ميان هماني(sameness) و اينهماني(identity) تمايز قائل شود. تمايزي كه ناديده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهمترين آموزهي افلاطون يعني ايدهها و نسبت آنها به يكديگر ( و نسبت به مصاديق خود) ميشود. تلاش ميشود نشان داده شود: الف) اين گزارهي فضيلت شناسايي است، چه ربط و نسبتي با اينهماني دارد. ب) اينهماني نزد افلاطون چگونه مفهومي است كه اجازه مي دهد چيزي، چيزي ديگر باشد بدون آنكه با « با خود همان بودن هر چيز» در تناقض افتد.تلقي رايج از اينهماني بصورت اصلي منطقي با فرمول الف، الف است ميباشد. در اين تلقي اينهماني اصلي است كه فاقد بعد و بار معرفتي و وجودي است؛ لذا با توجه به اين اصل هيچ چيز نميتواند چيز ديگري باشد. در تفكر يونان اين هماني خصيصهاي انگاشته ميشد كه به كمك آن وجود ادراك ميگردد. در تفكر افلاطون كه تلاش دارد جامعهاي جديد مبتني بر تفكر فلسفي بنيان نهد و چنين تفكر عقلاني را فضيلتي انگارد كه همّ آن وصول و حصول ايدهي خير است، اينهماني از جايگاه مهمي برخوردار است. لذا امكان حمل در گزارهي سقراطيِ « فضيلت شناسايي است» تنها در صورتي مقدور است (چيزي چون فضيلت، چيز ديگري چون شناسايي باشد) كه اين هماني نه بهعنوان با خود همان بودن هر چيز، بلكه بهعنوان خاصيتي لحاظ گردد كه ذات و ماهيت موجودات را تشكيل دهد. لذا افلاطون بايد ميان هماني(sameness) و اينهماني(identity) تمايز قائل شود. تمايزي كه ناديده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهمترين آموزهي افلاطون يعني ايدهها و نسبت آنها به يكديگر ( و نسبت به مصاديق خود) ميشود. تلاش ميشود نشان داده شود: الف) اين گزارهي فضيلت شناسايي است، چه ربط و نسبتي با اينهماني دارد. ب) اينهماني نزد افلاطون چگونه مفهومي است كه اجازه مي دهد چيزي، چيزي ديگر باشد بدون آنكه با « با خود همان بودن هر چيز» در تناقض افتد.
چكيده لاتين :
A common understanding of identity is a logical principle with the formula A is A. In this understanding, identity is a principle which lacks dimension, and epistemic and existential meaning; therefore, with regard to this principle, nothing can be something else. In Greek thought, it was supposed to be the feature which helped understand existence. Identity has an important place in Plato’s thought that tries to establish a new society based on philosophic thinking and considers this rational thinking to be a virtue which attempts to reach a good idea. Hence, the predicate in Socratic proposition “virtue is knowledge” is only possible (something like virtue can be something else like knowledge) if identity is not considered as sameness but considered as a property which forms the essence of the creatures. Therefore, Plato should distinguish between sameness and identity. Ignoring this difference leads to misunderstanding Plato’s most important doctrine that is the ideas and their relation with each other (and with their instances). This article has tried to show: a) what is the relation between the proposition “virtue is knowledge” and identity; b) what is Plato’s understanding of identity which let something be something else without being paradoxical with “being the same as something else”.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 21 سال 1395
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان