زمينه‌ها و نحوۀ مواجهه با طلاق عاطفي ميان زنان شهر يزد

Contexts and Encountering with Emotional Sepration among Woman in City of Yazd

كاهش صميميت و گسست عاطفي يكي از چالش‌هاي خانوادۀ معاصر است كه افراد و گروه‌هاي مختلف به شيوه‌هاي گوناگوني آن را درك و تفسير مي‌كنند. هدف اين پژوهش، كشف زمينه‏ها و نحوۀ مواجهه با طلاق عاطفي از طريق ادراك و معناي ذهني زناني است كه درگير اين فرايند شده‌اند. پژوهش حاضر با رويكرد كيفي و روش نظريۀ زمينه‌اي ميان زنان شهر يزد انجام شد. در نمونۀ پژوهش 33 نفر از زنان درگير طلاق عاطفي مشاركت داشتند كه از نظر سن، تحصيلات، تعداد سال‏هاي زندگي مشترك و فاصلۀ سني با همسر، متفاوت بودند. براي انتخاب نمونه‌ها از روش نمونه‌گيري هدفمند و براي گردآوري داده‏ها از مصاحبۀ نيمه‌ساخت‌يافته استفاده شد. داده‌ها با شيوۀ كدگذاري نظري تجزيه‌وتحليل شد. بر‌اساس يافته‌ها، زنان مشاركت‌كننده، طلاق عاطفي را به‌صورت خلأ ارتباطي‌ـ حمايتي ادراك مي‌كنند. بخشي از فرايند شكل‌گيري طلاق عاطفي به بستر نابسامان خانوادۀ قبل از ازدواج بازمي‌گردد. پس از ازدواج نيز عواملي همچون ضعف تعهد همسري، خشونت و رسانۀ مخاطره‌آميز در شكل‌گيري و تداوم فرايند طلاق عاطفي نقش دارند. نحوۀ واكنش و مديريت زنان در مواجهه با طلاق عاطفي به‌ صورت‌هاي كنش اصلاحي، پنهان‌سازيو تلافي‌جويانه بروز مي‌يابد. در پايان، حمايت محوري به‌‌منزلۀ راهكار كاهش طلاق عاطفي مطرح شد.

Intimacy and emotional disattachment is a main challenge in contemporary family that interpreted and perceived differently from different viewpoints. The aim of this study was exploring the context and dealing why of woman by emotional sepration through investigation of perception and subjective meaning of womans that involved in this process. Research done in qualitative research and grounded theory design. Sample include 33 woman of city of Yazd Iran that were variant according to age, education, marriage duration and spouse age difference. Participants selected by purposefule sampling methd and participated in semistructured interviews. Data analysed by theoretical coding method. Analysis shoed that participant woman perceived emotional divorce as communicationsupport shortage. The context of emotional divorce process started before marriage in abnormal family sphere and continued by risky marriage. Illoyality, regression and risky media usage are after marriage important themes for emotional sepration. Woman react and deal with emotional sepration by some adaptive and deconstructive interactions. Finally research theoretical model emerged from this themes and categories.