، تاثير نرمي مواد خام و مدول اشباع آهك (LSF) بر روي قابليت خردايش و راندمان انرژي كلينكر در صنعت سيمان Gabes

هدف از تحقيق حاضر، بهبود وضعيت ساختار سيمان و در نتيجه كيفيت است. بدين منظور نمونه هاي مرجع، معرف متفاوتي از كلينكر، كه در شرايط مستمر توليد در كارخانه سيمان Gables توليد شده بودند، مورد انتخاب و بررسي قرار گرفته شد. سپس با ساير نمونه ها كه در مدول اشباع آهك و نرمي مواد خام تفاوت داشتند، مورد مقايسه قرار گرفتند. تمامي نمونه ها با XRF ،XRD آناليز شدند و مطالعات ميكروسكوپي نوري نيز انجام شد كه در آن ابعاد و اندازه كريستالهاي كلينكر مورد بررسي قرار گرفتند. علاوه بر آن آزمايش هاي مقاومت فشاري 2 و 7 و 28 روزه نيز انجام شد. در نهايت با انجام آزمايش قابليت خردايش، احتمال سايش اين نمونه ها مورد سنجش قرار گرفت. در همه موارد، بهترين كلينكر، كلينكري ميباشد، منتج از نرمي خوراك كورهاي كه نرمي آن حدود 13 تا 15 درصد از آن روي الك 100 ميكرون باقي ميماند. اين عامل و موضوع بهترين شكل دانهبندي كلينكر را باعث ميشود كه در داخل كلينكر خوب توزيع شده و منجر به سيمان با كيفيت خوب ميشود همچنين اين كلينكر بهترين قابليت خردايش را در اختيار قرار ميدهد.