مديريت تلفيقي بيدكلم ((Plutella xylostella (L.) با استفاده از زنبور پارازيتوئيد (Cotesia vestalis (Haliday و حشره كش ميكروبي Bacillus thuringiensis Berliner

Integrated management of diamondback moth (Plutella xylostella (L.)) using Cotesia vestalis (Haliday) and Bacillus thuringiensis Berliner

استفاده بيش از حد حشره كش ها عليه بيد كلم، Plutella xylostella (L.) (Lepidoptera، Plutellidae)، باعث مقاومت در بسياري از جمعيت هاي مزرعه اي اين حشره شده است. در مطالعه حاضر، مديريت تلفيقي بيد كلم با استفاده از زنبور Cotesia vestalis و آفت كش ميكروبيBacillus thuringiensis var. kurstaki و در مقايسه با مديريت رايج (كنترل شيميايي) در مزارع كلم پيچ استان اصفهان بررسي گرديد. نتايج نشان داد كه درصد پارازيتيسم لاروهاي بيد كلم توسط زنبور C. vestalis در تمام دوره هاي رهاسازي بين دو شيوه مديريتي مزرعه تفاوت معني داري داشت. به طوري كه، درصد رازيتيسم در بخش تحت مديريت تلفيقي (71/2-59/5) به طور معني داري بيشتر از بخش تحت كنترل شيميايي (11/9-0) بود. به علاوه، شاخص شدت خسارت بيد كلم در بخش تحت پوشش مديريت تلفيقي (17٪±3/16) به طور معني داري بيشتر از بخش تحت پوشش كنترل شيميايي(11٪±2/24) بود. باوجود اين، در هردو شيوه مديريتي خسارت قابل توجهي به قسمت اصلي كلم‏پيچ وارد نشد و روش مديريتي تاثير معني داري بر عملكرد نداشت. به طوري كه، ميانگين وزن يك عدد كلم پيچ آماده عرضه به بازار در مزرعه تحت پوشش مديريت تلفيقي و كنترل شيميايي به ترتيب 08٪±1/63 و 06٪±1/67 كيلوگرم بود. پارازيتيسم بالاتر و عدم كاهش عملكرد، حاكي از موفقيت مديريت بيد كلم با شيوه تلفيقي مي باشد. مطالعه حاضر نشان داد كه تلفيق پارازيتوئيد بومي C. vestalis و آفت كش ميكروبي Bt مي تواند آفت مهمي چون بيد كلم را در مزارع كلم پيچ استان اصفهان به خوبي مهار كند. اين يافته ها نشان داد كه مديريت تلفيقي با محوريت مهار زيستي مي تواند جايگزين روش كنترل شيميايي شود و موجب كاهش خطرات زيست محيطي و جلوگيري از مقاومت بيد كلم و طغيان مجدد آن گردد.

The overuse of insecticides against the diamondback moth (Plutella xylostella) has developed pesticide resistance in many field populations of this pest. In the present study, the integrated management (IM) of P. xylostella using the parasitoid Cotesia vestalis and the microbial pesticide Bacillus thuringiensis var. kurstaki, in comparison with chemical control (CC) was examined in common cabbage fields of Isfahan province (central Iran). The results indicated that the percentage of parasitism of the P. xylostella larvae by C. vestalis was significantly different between the two management strategies for all the release times. The percentage of parasitism was significantly higher in IM (59.5-71.2) compared with the CC (0-11.9) section of the fields. In addition, the mean damage index of P. xylostella was higher on the part under IM (3.16±0.17) compared with the CC part (2.24±0.11). However, there was no significant effect of management strategies on yield; the mean weight of a marketable cabbage head was 1.63±0.08 and 1.67±0.06 under IM and CC practices, respectively. IM resulted in a greater parasitism with no yield reduction, which is indicative of success of biological control-based pest management. The study proved that combining the native parasitoid C. vestalis and the microbial pesticide Bt may successfully check natural populations of P. xylostella in common cabbage fields of Isfahan province. These findings indicated that chemical control of P. xylostella can be replaced by integrated management, which reduces environmental risks and prevents pesticide resistance and pest resurgence.