شماره ركورد :
948225
عنوان مقاله :
نگاه وجودي صدرالمتالهين به «كليات خمس»
عنوان فرعي :
Mulla Sadra’s Existential View on the Five Universals
پديد آورنده :
حسين زاده محمد
سازمان :
-
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1396 شماره 56
تعداد صفحه :
16
از صفحه :
65
تا صفحه :
80
كليدواژه :
التركيب الاتحادي , Mulla Sadra , existential logics , صورت , تركيب اتحادي , جنس , الفصل , Form , فصل , الجنس , الصوره , Differentia , صدرالمتالهين , genus , ماده , Organic composition , المنطق الوجودي , صدر المتالهين , matter , منطق وجودي , المادّه
چكيده فارسي :
منطق ارسطويي ـ سينوي با غفلت از وجود و بر پايه نگاه ماهوي به واقعيت خارجي بنا شده است. نگاه متفاوت صدرالمتالهين به واقعيت خارجي و نحوه آگاهي انسان از آن، موجب تغيير بنيان هاي منطق ماهوي مي شود. صدرالمتالهين در آثار منطقي خود به ارايه نظام مند منطق وجودي خود نپرداخته، اما در آثار فلسفي خود به نحو پراكنده برخي از مطالب منطق وجودي را ارايه كرده است. در ديدگاه صدرالمتالهين وجود، فصل يا صورت اخير تامين كننده جهت اتحاد بين نوع، فصل اخير و ديگر جنس ها و فصل هاي پيشين است؛ برخلاف ديدگاه جمهور كه تركيب انضمامي ماده و صورت، تنها وحدت اعتباري ماهيت را افاده مي كند و نمي تواند توجيه گر جهت اتحاد در حمل كليات ذاتي بر يكديگر باشد. در ديدگاه مشهور ماده و صورت واقعيت خارجي و از معقولات اولي به شمار مي آيند، اما جنس و فصل صرفا لحاظ ذهني و از معقولات ثاني منطقي هستند؛ ولي در نگاه وجودي صدرالمتالهين آنچه واقعيت دارد و در خارج محقق است، وجود فصل است كه به دنبال آن نوع، جنس، فصل هاي پيشين و امور عرضي به همان وجود موجودند. ازاين رو جنس و فصل و نوع، صرفا لحاظ ذهني و از معقولات ثاني منطقي به شمار نمي آيد. صدرالمتالهين اعتبارات لابشرطي در كليات خمس را از احكام خارجي ماهيت مي داند و آن را به وجود و احكام وجود ارجاع مي دهد. همچنين در نگاه وجودي او، سنخ صورت و فصل اخير از سنخ ماهيات نوع و جنسي كاملاً جداست و اين دو داخل در ذات ماهيت نيستند.
چكيده لاتين :
The logic of Aristotle—Ibn-Sina has been founded on neglecting existence, and on looking at the external reality through quiddity. Mulla Sadra’s different view of the external reality and how the man becomes aware of it, causes a change in the foundations of the logic of quiddity. In his logical works, Mulla Sadra does not present a systematic expression of his existential logic. In his philosophical works, however, he has presented some of the issues related to the existential logics. In Mulla Sadra’s view, existence is the ultimate differentia or form, unifying the type, the ultimate differentia, and previous genuses and differentia. This is in contrast with the general view that organic composition of matter and form denotes the arbitrary union of the essence and cannot justify the modality of union in attribution of essential universals to one another. In the well-known view, the matter and form are regarded external realities and are among the primary intelligible; but genus and differentia are only mental and are among the secondary logical intelligible. In existential view of Mulla Sadra, however, what is real and realized in external world is the existence of differentia which is followed by type, genus, previous differentia and accidental affairs. Thus, genus and differentia as well as type are not merely mental and among the secondary logical intelligible. Mulla Sadra regards non-conditioned conventions in five universals among external judgments of the essence, referring it to the existence and its judgments. Besides, in his existential view, the kind of from and ultimate differentia is quite separate from the kind of essence in type and genus, and those two do not belong to the essence of quiddity.
چكيده عربي :
بُني المنطق الارسطي-السينوي علي اساس نظره ماهويه الي الواقعيه الخارجيه والغفله عن الوجود. امّا نظره صدرالمتالهين المختلفه الي الواقعيه الخارجيه وكيفيه معرفه الانسان بها، تودّي الي تغيير اسس المنطق الماهوي. ولم يتطرّق صدر المتالهين في مولفاته المنطقيه الي عرض منطقه الوجودي بشكل ممنهج؛ ولكنه قام بعرض بعض مباحث المنطق الوجودي في مولفاته الفلسفيه بشكل متفرقه. انّ الوجود، والفصل او الصوره الاخيره في نظره صدرالمتالهين يوفّر سبب الاتحاد بين النوع، والفصل الاخير، والاجناس الاخري، والفصول السابقه؛ وذلك علي العكس من رويه جمهور المنطقيين التي يفيد فيها تركيب الماده والصوره الوحده الاعتباريه للماهيه فحسب، ولا يقدر علي تبرير سبب الاتحاد في حمل الكليّات الذاتيه بعضها علي البعض الآخر. وتعتبر المادّه والصوره في الرويه الاخيره المشهوره واقعيه خارجيه ومن المعقولات الاولي؛ امّا الجنس والفصل، فيعتبران لحاظين ذهنيين فحسب وهما من المعقولات الثانويه المنطقيه، غير انّ ما هو واقعيّ ومحقق في الخارج في نظره صدر المتالهين هو الوجود الفصل الذي يتبعه النوع، والجنس، والفصول السابقه والامور العرضيه ويكون موجوداً بوجوده. وعليه، فلا يعتبر الجنس، والفصل، والنوع لحاظاً ذهنياً فقط ومن المعقولات الثانويه المنطقيه فحسب. يعتبر الملاصدرا الاعتبارات اللابشرطيه في الكليّات الخمس من الاحكام الخارجيه للماهيه ويحيلها الي الوجود واحكامه. كما انّ صنف الصوره والفصل الاخير في رويته الوجوديه يندرجان في ماهيات النوع وجنسان مستقلان تماماً، وهما لا يدخلان في ذات الماهيّه.
سال انتشار :
1396
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 56 سال 1396
لينک به اين مدرک :
بازگشت