واشكافي تبارشناسانۀ مفهوم آنارشي از ديدگاه سه سنت واقع گرايي، انقلابي گري و خرد گرايي

Genealogical Illumination of the Concept of Anarchy from the Perspective of Three Tradition Realism, Revolutionary and Rationalism

يكي از كليديترين مفاهيم در رشتۀ روابط بين الملل، كه فهم آن كمك زيادي به فهم اين رشته مي كند، مفهوم آنارشي است. مفهوم آنارشي در نظريه هاي روابط بين الملل معناي يكساني ندارد و بر اساس مفروضات و ويژگيهاي متفاوت هر نظريه برداشت متفاوتي از آن استنباط ميشود. در انديشۀ سياسي روابط بين‌الملل سه سنت متفاوت وجود دارد كه برجسته ترين شالود هاي نظريه پردازي در اين رشته هستند كه عبارتند از سنت واقع گرايي، سنت انقلابي گري و سنت خردگرايي. بر اين اساس نگارندگان در اين نوشتار تلاش دارند تا به اين سؤال اصلي پاسخ دهند كه سنتهاي سه گانه روابط بين الملل چه برداشتي از مفهوم آنارشي دارند؟ در پاسخ به اين سؤال سه فرضيۀ زير مورد آزمون قرار مي گيرد: 1) براي سنت واقع گرايي آنارشي اصلي نظم دهنده مي باشد كه نظم را در بي نظمي ايجاد مي كند، يا به عبارتي نوعي نظم ارگانيك و يا نظم شكننده بر نظام بين الملل حاكم است؛2) سنت كانتي ضمن اينكه آنارشي در نظام بين الملل را مي پذيرد آن را توأم با همكاري ميداند؛ 3) سنت گروسيوسي آن را نه تعارض آميز و نه همكاري جويانه ميداند، به نوعي ديدگاهي بينابين دو سنت قبل دارد و معتقد است آنارشي به وسيلۀ باورها و نگرشهاي ما در بستري اجتماعي برساخته مي شود و در قالب سود و زيان تفسير ميشود. نوشتار حاضر پژوهشي از نوع تحليلي – تبييني است كه با فيش برداري كتابخانه اي جمع آوري گرديده است.

One of the key concepts in the field of international relations, which contributes greatly to the understanding of the discipline if grasped well, is anarchy. Anarchy does not refer to an agreed-upon concept in international relations theories and it is perceived differently based on assumptions and different characteristics of each theory. In the political thought of International relations there exists three different traditions which construct the principal foundation of theoretical discussions within this field. These are the traditions of realism, revolutionary and rationalism. The researcher seeks to find the answer to this basic question: How is the concept of anarchy perceived by the three traditions? In response to that question following hypothesis will be tested: 1) to the tradition of realism anarchy mean a lack of discipline, i.e. a kind of organic or fragile discipline is governing the international system. 2) Kantian tradition, while admits anarchy in the international system considers cooperation within it. 3) Grotius Tradition, considers it neither cooperative nor conflicting, rather some sort of intermediate view and believes anarchy to be constructed by our attitudes and beliefs in a social context and interpreted in terms of profit and loss.This study adopts an analytic- Explanation which is also supported by taking notes from library. .