بررسي نشانه - معنا شناسي گفتمان سكوت در سه اثر مارگريت دوراس: مدراتو كانتابيله، عاشق، درد

اين مقاله سه رمان به نام هاي مدر اتو كانتابيله، عاشق و درد، از مارگريت دوراس نويسنده قرن بيستم، را مورد تحليل و بررسي قرار مي دهد. هدف نگارنده از پرداختن به اين آثار، دست يافتن به جايگاه و اهميت سكوت است. مسئلهٔ مورد توجه، سكوت شخصيت ها و وجود رابطه اي مستقيم بين سكوت و احساس است. در واقع، اين سكوت نشئت گرفته از احساساتي غالباً ناخوشايند بوده و اين احساسات ريشه در تنهايي شخصيت هاي داستان دارند. گاهي نيز مي توان سكوت كنشگران اصلي را به عنوان عامل بروز احساساتي منفي نظير ترس، اندوه و نااميدي در كنشگران مقابل آن ها قلمداد كرد. البته در كنار تمامي اين احساسات ناشي از سكوت، «خشم» به عنوان احساسي مشترك جلب نظر مي كند. از آن جايي كه تمامي رمان هاي مذكور بيان كنندهٔ حالات و احساسات شخصيت ها هستند، بنابراين براي پرداختن به مسئلهٔ سكوت در اين سه اثر، از نشانه - معناشناسي عواطف ملل جسته ايم. در واقع، با شناسايي و بررسي روند توليد آن احساسات، به درك جايگاه سكوت و نقش و اهميت آن در آثار اين نويسنده دست يافتيم.