عنوان مقاله :
نگرشي نو بر كاركردشناسي بافت زباني در فهم و انتقال مضامين نهج البلاغه
پديد آورندگان :
مسبوق، مهدي دانشگاه بوعلي سينا همدان , فتحي مظفري، رسول دانشگاه بوعلي سينا همدان
كليدواژه :
نهج البلاغه , بافت زباني , همنشيني واژگان
چكيده فارسي :
يكي از كارآمدترين روش هاي فهم متن، روش سمانتيك يا معنا شناسي است كه در اين بين، معناشناسيِ هم زماني يا توصيفي، به مطالعه علمي شناخت يك واژه و يا اصطلاح در بافت كلام مي پردازد. در اين نوع معناشناسي، توجه به بافت زباني و همچنين، واژه هاي همنشين يك واژه يا اصطلاح، مي تواند مترجم را در برقراري پيوند منسجم بين واژگان متن، و در نتيجه، توليد معنايي دقيق و منطبق با زبان مبدا، ياري نمايد. با توجه به صبغه ادبي نثر نهج البلاغه و همچنين انسجام و تناسب فزاينده اي كه در بافت آن ديده مي شود، در اين جستار كوشيده ايم تا ضمن شناخت اهميت بافت زباني، به بررسي و تبيين عملكرد شماري از ترجمه هاي فارسي خطبه هاي نهج البلاغه در اهميت بخشي به مقوله همنشيني واژگان و بافت زباني به منظور دستيابي به تعادل ترجمه اي بپردازيم. بدين منظور، با بررسي سه مولفه: عطف واژگان هم معنا به يكديگر، چگونگي اسناد واژگان به يكديگر و همچنين اضافه واژگان چندمعنا به برخي واژگان خاص و معين، به نقش بافت كلام و واژگان هم آيند در برابريابي ترجمه اي اشاره نموده ايم. برآيند اين جستار نشان مي دهد كه عدم توجه به موقعيت واژگان در متن زبان مبدا، مترجمان را در برابر يابي واژگان چندمعنا به چالش كشيده است و در برخي موارد نيز ناديده گرفتن تحولات شيوه اسناد اجزاي كلام به يكديگر و در نتيجه، تغيير معناي واژگان متوالي در بافت كلام، از دقت و انسجام برخي ترجمه ها كاسته است.