تاثير گرايش كارآفرينانه و گرايش بازار بر موفقيت توسعه محصول جديد در شركت هاي دانش بنيان : نقش ميانجي كنترل هاي داخلي

The role of market and entrepreneurship orientation on the successof new product development

در مباني نظري مديريت، شواهد متنوعي وجود دارد كه گرايش راهبردي را به عنوان يكي از شاخصه هاي موفقيت توسعه محصول جديد معرفي مي كند. با وجود اين مطالعات متنوع درخصوص شناسايي عوامل موثر بر توسعه موفق محصولات جديد از منظر راهبردي، اهميت روابط ميان انواع مختلف گرايش راهبردي مانند گرايش كارآفرينانه و گرايش بازار با توسعه محصول جديد ناديده گرفته شده است. از اين رو، هدف اين مقاله بررسي تاثير گرايش كارآفرينانه و گرايش بازار با توسعه محصول جديد است. همچنين، مقاله حاضر با بررسي نقش ميانجي سيستم هاي كنترل داخلي در رابطه گرايش هاي كارآفرينانه و بازار و توسعه محصول جديد، مطالعات پيشين را توسعه مي دهد. ابزار اصلي گردآوري داده ها پرسشنامه بوده است و داده ها از 163نفر از بنيانگذاران شركت هاي دانش بنيان گردآوري شده است. روش تحقيق توصيفي است و با توجه به هدف پژوهش كه آزمودن تاثير متغيرهاست، از مدلسازي معادلات ساختاري استفاده شده است. نتايج نشان دهنده پشتيباني قابل توجهي از مدل تحقيق است. يافته هاي پژوهش بيانگر اين است كه گرايش به بازار و گرايش به كارآفريني دو ارتباط كاملاً غيرهمسو با ميزان بهبود فعاليت هاي توسعه محصول جديد دارند. همچنين بهبود توسعه محصول جديد به صورت مثبت تحت تاثير كنترل هاي شخصي و به صورت منفي تحت تاثير كنترل هاي خروجي قرار دارد. بر اين اساس، شركت هاي دانش بنيان بايد توجه داشته باشند كه براي بهبود توسعه محصول جديد رويكرد كارآفريني سودمندتر است و مديران ارشد و اجرايي اين شركت ها بايد خط مشي هايي براي بهبود كارآفريني تدوين كنند. در اين شركت ها، براي بهبود توسعه محصول جديد، بايد بيشتر بر كنترل هاي شخصي به جاي كنترل هاي خروجي تاكيد شود.

This article examines the relationship between company orientation(entrepreneurial orientation and market orientation), internal control systems and new product development. Different researches results provide valuable insights on the role of the company orientation in New Product development. Entrepreneurial orientation helps the companies to have personal control in order to have great improvement in new product development activities .on the other hand market orientation emphasis more in output control than personal control in new product development. Manages in firms that emphasize output controls are evaluated and rewarded on the basis of objective financial criteria. Personal control on the other hand, focuses on long-term performance rather than short term financial targets. Generally personal control requires more time and has a higher coordination cost than output control. In recent decades, companies consider new product as a source of competitive advantage and means of anticipating the competitors. Some marketing research have found the relationship between market orientation and new product development. The goal of market orientation is to satisfy current market needs, rather than to develop new products targeted at emerging new needs. Some researchers criticize market orientation ,They suggest that entrepreneurship orientation must replace with market orientation. Some researches focus on one of the orientation , on the other hand they ignore the role of internal control systems as a mediating variable . Therefore we survey this subject completely. This study in terms of methodology is descriptive correlation.