عنوان مقاله :
احسائي: قول به اصيلين يا اصالت ماهيت
عنوان به زبان ديگر :
Ehsaee, believing to asalat-ol-mahiah or asilain (originality of quiddity or originality of quiddity and existence both
پديد آورندگان :
سيدهاشمي، محمداسماعيل دانشگاه شهيد بهشتي , شيرمحمدي، ميلاد دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
احسايي , وجود و ماهيت , اصيلين , اصالت ماهيت , ملاصدرا
چكيده فارسي :
با توجه به ظاهر برخي كلمات احسائي، قول به اصالت توامان وجود و ماهيت را به او نسبت داده اند. اما به راستي آيا احسايي قائل به اصالت وجود و ماهيت با هم بوده يا اصالت ماهيتي بوده است؟ آيا تصور وي از اصالت با تلقي ملاصدرا از اين واژه يكي بوده است يا اين كه دو تصور جداگانه از اصالت داشته اند. اگر متفاوت بوده است آيا باز هم مي شود گفت كه احسايي قائل به اصيلين به معناي صدرايي بوده است؟ با توجه به اينكه وجود و ماهيت از نظر احسايي معناي خاصي دارد و چنانكه خواهيم ديد در جايي وجود و ماهيت را همان ماده و صورت مي داند، به قول اصالت ماهيت نزديك مي شود و با تفسيري كه از وجود ارائه مي كند معلوم مي شود كه منظور او از وجود معناي اسم مصدري وجود نيست لذا نسبتي كه سبزواري به احسايي داده است و وي را قائل به اصالت وجود و ماهيت با هم دانسته، نسبتي صحيح نمي تواند باشد. ما در اين نوشتار اين مساله را مورد واكاوي قرار داده ايم و نشان دادهايم كه با تامل بيشتر در آثار احسائي نمي توان اين نسبت را مورد تاييد قرار داد
چكيده لاتين :
Has Ahsaei believed to Asalat-ol-Mahiah only or Asalat-ol-Mahiah and Asalat-ol-Vojood both?
According to the appearance of some Ahsaei’s words، some writers like Sabzevari has ascribed to him believing at the same time to Asalat-ol-Mahiah/ Originality of Quiddity and Asalat-ol-Vojood/ Originality of Existence both. They called it as the Asilain. However، was he really hold it? In addition، has he the same representation of “Asalah” as Mulla Sadra has? If they have a different meaning، could the writers insist on their claim yet? We will show here that Ahsaei get sometimes “Existence” and “Quiddity” as “Matter” and “Form” and in these cases he is become more and more close to Asalat-ol-Mahiah. Accordingly، based on his interpretation of “Existence”، we would find that he did not Understand “Existence” as a Gerund. It means that writers like Sabzevari could not accuse him to being believe to Asalat-ol-Mahiah/ Originality of Quiddity and Asalat-ol-Vojood/ Originality of Existence both.
عنوان نشريه :
تاملات فلسفي
عنوان نشريه :
تاملات فلسفي