هدف: طلاق عاطفي مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه يعني خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسي نقش مؤلفه هاي اجتناب شناختي و باور فراشناختي در پيش بيني طلاق عاطفي همسران صورت پذيرفت. روش: اين مطالعه يك پژوهش توصيفي از نوع همبستگي بود. جامعه آماري پژوهش كليه همسران شهر اردبيل در سال 1394 بودند كه از ميان آن ها به روش نمونه گيري در دسترس تعداد 120 همسر (60 زن و شوهر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. براي جمع آوري داده ها، از مقياس اجتناب شناختي سكستون و داگاس (2008)، مقياس باور فراشناختي ولز و كارت رايت هاتون (2004) و مقياس طلاق عاطفي گاتمن (2008) استفاده شد. داده هاي پژوهش با آزمون t مستقل ، ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون چندگانه تجزيه و تحليل شدند. يافته ها: نتايج پژوهش نشان داد بين طلاق عاطفي زنان و مردان تفاوت معناداري وجود ندارد ( 0/05
p). با توجه به ضرايب بتا واپس زني افكار0/16 ، جانشيني افكار 0/17، حواس پرتي 0/15، تبديل تصور به فكر 0/30 و باور فراشناختي 0/16 به شكل معناداري طلاق عاطفي همسران را تبيين مي كنند ( 0/05 >p). نتيجه گيري: بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه مؤلفه هاي اجتناب شناختي و باور فراشناختي در زمره متغيرهاي مرتبط با طلاق عاطفي بود و توانايي پيش بيني آن را دارند