مباني ايده اصلاح

Psychiatric reform idea

گفتار اصلاح‌گرا چيست و چه تفاوتهايي با گفتار انقلاب‌گرا دارد؟مباني ايدهء اصلاح‌ كدام است،و چرا در نيمه دوم قرن بيستم،گرايشهاي اصلاحي جايگزين گرايشهاي انقلابي‌ شد؟مقتضيات تعهد و تقيد به اصلاحات چيست؟اينها پرسشهايي است كه در مقاله حاضر مورد بررسي قرار گرفته است.به نظر مي‌رسد تغيير پارادايمي در فلسفه شناخت و ترديد در نظريه تناظري حقيقت،تغيير فرهنگ حماسي به فرهنگ تراژيك كه در آن،قهرمان به انسان‌ معمولي بدل شد و خطرپذيري جاي خود را به احتياطگرايي داد،و نيز تغييرات در واقعيت و هويت طبقاتي در شرايط توسعه اقتصادي كه فقر شديد و زمينه تبليغات دولت‌ستيز را كاهش‌ داد،عواملي بود كه سبب اين گذار شد.از آنجا كه فارق اصلاح و انقلاب،چيزي فراتر از عنصر خشونت است،عدم توجه به تفاوتهاي مهم و نيز عدم دقت در ظرافتهاي همين تفاوت، ممكن است باعث تزلزل در ايدهء اصلاح شود.ظاهرا اصلاح‌گرايي بر عناصر فكري و ساختاري مهمي متكي است كه بناگزير آن را جايگزين گرايش به تحول انقلابي كرده است، و ربط چنداني به اصلاح‌پذير بودن يا نبودن حاكميت‌هاي خاص،و نيز ملازمه‌اي با پرهيز مطلق از استقامت ندارد.