اهميت نظريه سياسي در نسبت با علم سياست: بررسي و نقد كتاب فهم نظريه هاي سياسي

اسپريگنز در كتاب «فهم نظريه‌ هاي سياسي» بين علم سياست و نظريه سياسي تفكيك قايل مي ‌شود بحران ‌ها و مشكلات در قلمرو سياست آمريكايي صاحبنظران شبيه به او را به اين امر سوق مي ‌دهد كه عمل ‌زدگي افراطي در سياست امريكايي باعث‌ شده تا سياست از غايت اصلي خود كه مديريت امر و خير عمومي است، دور افتد. اين مساله، انگيزه ‌اي براي نوشتن اين مقاله شد. تا نشان دهيم كه در كنار سهم بالاي علم سياست در تحليل و شناخت سياست عملي، سهم نظريه سياسي نيز ديده و اين مدعا تبيين شود كه نظريه سياسي براي اسپريگنز اگرچه جايگزين علم سياست نمي‌ شود؛ به‌ صورت زيربنايي مسئوليت ‌هاي سياست را در نسبت با غايات و آرمان‌ هاي كلاسيك‌ هاي انديشه سياسي غرب دوباره طراحي مي ‌كند. روش اين مقاله تبييني و براساس الگوي نويسنده كتاب يعني تمركز بر منطق دروني در نظريه سياسي و نيز تبيين مفهوم «نسبت» به ‌عنوان مقوله واجد دو طرف مستقل و متضمن شاخص‌ هاي دروني امر رابطه است. نتيجه اين كه خصلت عمل ‌زدگي سياست گاه غايت اصلي آن را كه پي ‌گيري خير عمومي است، از دسترس سياست عملي خارج مي‌ كند. نظريه سياسي مي ‌تواند با داشتن سويه‌ هاي تشخيصي، انتقادي و كاركرد انضمامي سياست را به فراموشي امر عمومي زينهار بدهد و متفكران را به چاره‌ جويي پيوسته فرا بخواند.