كليدواژه :
وحدت , گفتمان , بصيرت گفتماني , غيريتسازي , مفصلبندي؛ , تشيع علوي , تشيع صفوي
چكيده فارسي :
مسئلۀ تقريب (در بين نخبگان شيعه و سني) و وحدت (در بين پيروان دو مذهب) از ديدگاههاي مختلف قابل بررسي بهنظر ميرسد؛ ولي ظاهراً تا كنون، از نظرگاه تحليل گفتماني به آن پرداخته نشده است. مدعاي مقاله اين است كه اگر اين موضوع با بصيرت گفتماني تحليل شود، نتايجي جديد و عميق بههمراه خواهد داشت. غرض از «بصيرت گفتماني» به جاي «روش گفتماني»، رهايي از برخي استلزامات روشهاي پسامدرن و گفتماني است. ذات دين با جوهرستيزي و ناذاتگرايي روشهاي پسامدرن سازگاري ندارد. هر چند التزام به كاربرد يك روش، مقتضي پايبندي به لوازم آن روش است؛ اما اتخاذ بصيرتهايي از يك روش، ضرورتاً بهمعناي پذيرش همۀ پيشفرضها، اصول و پيامدهاي آن نيست. در اين مقاله، ميكوشيم در راستاي تأكيد بر ضرورت وحدت جهان تشيع و تسنن، از برخي مفاهيم و اصول روش تحليل گفتماني (با تأكيد بر لاكلا و موف) بهره بريم. بهنظر ميرسد اگر مسئلۀ وحدت، با بصيرت گفتماني تحليل شود، بسياري از غيريتهاي سازمايهاي شيعه / سني به شرايط ويژه اختصاص مييابد و راهي نو براي همزباني اين دو مذهب در دنياي مدرن فراهم ميشود.