عنوان مقاله :
بررسي كمي و كيفي خشك دارها در توده هاي طبيعي جنگل هاي هيركاني مطالعه موردي : سري گرازبن جنگل خيرود، نوشهر
عنوان به زبان ديگر :
(Quantitative and qualitative assessment of deadwood in natural stands of Hyrcanian forests (Case study: Gorazbon district of Kheyrud, Nowshahr
پديد آورندگان :
راه انجام، صبورا دانشگاه تهران - دانشكده منابع طبيعي , مروي مهاجر، محمدرضا دانشگاه تهران - دانشكده منابع طبيعي - گروه جنگل داري و اقتصاد جنگل , زبيري، محمود دانشگاه تهران - دانشكده منابع طبيعي - گروه جنگل داري و اقتصاد جنگل , سفيدي، كيومرث دانشگاه محقق اردبيلي - دانشكده كشاورزي و منابع طبيعي - گروه منابع طبيعي
كليدواژه :
درجه پوسيدگي , ممرز , توده زنده سرپا , جنگل هاي هيركاني
چكيده فارسي :
اهميت اكولوژيك خشك دارها موجب شده است تا جمع آوري اطلاعات مربوط به آن ها به طور روزافزون گسترش يابد و در طرح هاي مديريتي مورد توجه قرار گيرند. با توجه به نقش كليدي خشك دارها در اكوسيستم جنگل، مطالعه كمي و كيفي خشك دارها و تشريح چگونگي وضعيت آن ها پيش از هرگونه دخالتي حائز اهميت است. در اين پژوهش، براي مطالعه كمي و كيفي خشك دارها و تعيين نسبت حجمي آن ها به حجم توده زنده سرپا، پارسل 307 واقع در شيب جنوبي راشستان هاي سري گرازبن جنگل خيرود انتخاب شد كه تا تاريخ اجراي پژوهش، در آن بهره برداري انجام نشده بود. براي جمع آوري داده هاي مربوط به خشك دارها (قطر ميانه ≥10 سانتي متر) و توده زنده سرپا (قطر برابر سينه ≥ 7/5 سانتي متر) آماربرداري صددرصد انجام شد. بر اساس نتايج به دست آمده، متوسط تعداد در هكتار درختان زنده سرپا 357، خشك دارهاي سرپا 8 و خشك دارهاي افتاده 26 تكه محاسبه شد. همچنين، حجم در هكتار براي توده زنده سرپا 445/64 و براي خشك دارها 15/19 متر مكعب محاسبه شد. ممرز بيشترين سهم گونه اي را هم در توده زنده سرپا و هم در خشك دارها داشت. حدود يك پنجم از كل حجم خشك دارها از نوع خشك دارهاي ايستاده بود و به طور تقريب نيمي از خشك دارها در مراحل ابتدايي پوسيدگي (درجه 1 و 2) قرار داشتند. در مجموع، نسبت حجمي خشك دارها به درختان زنده سرپا 3/4 % محاسبه شد. اين مقدار كمتر از مقدار مطلوب خشك دارهاست كه براي جنگل هاي معتدله طبيعي درنظر گرفته مي شود و مي تواند تصميم گيري هاي مديريتي در منطقه مورد مطالعه را تحت تاثير قرار دهد.
چكيده لاتين :
The conservation value of Coarse Woody Debris (CWD), as critical microhabitat component, in forest ecosystems led to increasingly expand interests in researches about it. The scientific CWD information had gradually considered by decision-makers for implementing forestry planning. In this study, due to evaluate qualitative and quantitative characters of CWD and its proportion to live standing trees, full callipering method was applied. Data were collected from an unmanaged parcel (parcel no. 37, Gorazbon district, Kheyrud forest) situated in southern slopes of Caspian beech forests. The study site has never been under wood exploitation. The data of CWD (middle diameter ≥ 10 cm) and stand (D.B.H ≥ 7.5 cm) were measured using full calipering method. The results of this study illustrated the average number of live standing trees, snags, and fallen trees were 357, 8, and 26 per ha, respectively. Between all species, hornbeam had the highest volume proportion both in live standing trees and CWD. One fifth of total CWD volume was accounted to sangs and stumps and about half of the total volume was exposure in low degree of decomposition. CWD volume amounted 3.5% of total yield of site study. In summary, total CWD volume is lower than optimal value considered for CWD in temperate forests which sets alarms that any removal of CWD could bring irrecoverable consequences in site study.
عنوان نشريه :
تحقيقات جنگل و صنوبر ايران
عنوان نشريه :
تحقيقات جنگل و صنوبر ايران