فلسفه حق در انديشه سياسي آيه الله مطهري

امروزه در پي مباحثات و تأملات طولاني متفكران در تحليل مقوله هاي سياسي و تنقيح نسبت و ارتباط ميان آنها، با شبكه نسبتا سامان يافته تري از مفاهيم مواجهيم كه مي تواند در مقام تبيين منظومه فكر سياسي انديشمندان نقش مهمي ايفا كند. عناصر مفهومي و سؤالات طبقه بندي شده اي كه حاصل اين تجزيه و تحليل هاست به مثابه تور مناسب، محقق را در اصطياد و ساماندهي انبوه اظهارات پراكنده و فهم روشمند آراي مورد نظر ياري مي رساند و نيز به منزله الفبا و زبان گويايي است كه توصيف و انتقال يافته ها به ديگران را تسهيل مي كند؛ البته ممكن است محدوديتهاي احتمالي و برخي لوازم غير لازم در اين الگوهاي پيش ساخته، خود را به موضوع شناخت تحميل كند و به اصطلاح، حجاب حقيقت گردد، به خصوص مقوله هايي كه داراي بار ارزشي است ظرافت و حساسيت بيشتري دارد. از جمله مفاهيم معدودي كه مي توان آن را از مقوله هاي كليدي در حوزه فلسفه سياسي قلمداد كرده «حق» است كه در زمره مقوله هاي ارزشي قرار مي گيرد. ديدگاه هر متفكر در اين باره پايه هاي اصلي نظريه او را در باب نظم مطلوب سياسي تشكيل مي دهد. آية الله مرتضي مطهري از عالمان سرآمد معاصر است كه از برجستگي هاي ايشان، توجه عميق و فني به مسائل متنوع اجتماعي زمان خويش است. شايسته است دقايق آراي ايشان كه براي محققان در زمان ما بسيار كارساز و آموزنده است به نحو مطلوب عرضه گردد. در اين مقاله سعي داريم بخشي از انديشه سياسي ايشان را ذيل «عنوان» حق تشريح و تبيين كنيم.