عنوان مقاله :
رستاخيز مانوي در كفالاياي قبطي و تطبيق آن با متون پارسي ميانه و پارتي تورفاني، بر اساس تاريخ ادبيات مانوي
پديد آورندگان :
مصطفوي كاشاني، حسين دانشگاه تهران , اسماعيل پور مطلق، ابوالقاسم دانشگاه شهيد بهشتي، تهران
كليدواژه :
مانويت , رستاخيز , كفالايا , پارسي ميانه , پارتي
چكيده فارسي :
يكياز مهمترين بخشهاي اساطير مانوي، روايات مربوط به رستاخيز و پايان جهان است. هرچند نوشتههاي گوناگون مانويان، از فرقههاي گوناگون و زبانهاي مختلف، در نوع نگاه به رستاخيز و نيز در كليت روايات، با هم سازگارند، اما تفاوتهايي هم در اين روايات به چشم ميخورد. در اين نوشتار، به تفاوت روايات مربوط به رستاخيز، در متون ايراني ميانة تورفاني و كفالاياي قبطي پرداختهايم. آثار تورفان توسط مانويان آسياي مركزي از فرقة ديناوريه و كفالايا توسط مانويان مصر نگارش يافتهاند. در هردو روايت، در پايان جهان، بخشي از نور براي ابد در تاريكي اسير ميماند. تفاوتهاي اساسي اين دو روايت كه خود ناشي از تفاوت جهانبيني و ريشههاي فكري و فرهنگي اين دو گروه از مانويان است، در سه محور اساسي قرار ميگيرند: 1- در متون تورفان، ايزدان از اسارت ابدي بخشي از نور در تاريكي، هيچ اندوهي به دل راه نميدهند؛ حال آنكه در كفالايا ايزدان از اين اسارت سخت ميگريند و مويه ميكنند.2- به طور كلي و پيرو مورد نخست، ايزدان در روايات تورفاني از ويژگيهاي انساني چون اندوه و ترس و مويهگري برياند، حال آنكه در كفالايا، ايزدان به اين دردهاي انساني مبتلايند و چهرهاي زمينيتر دارند.3- در متون تورفان، علت اصلي اسارت نهايي پارههايي از نور، نااميدي آنها به رستگاري است. در اين روايات، كليد رستگاري، اميد است. در كفالايا براي اميد چنين نقشي قايل نشدهاند. در پايان، به تاثيرريشههاي فكري و فرهنگي ايران و مصر بر شكلگيري اين تفاوتها ميپردازيم.
عنوان نشريه :
تاريخ ادبيات
عنوان نشريه :
تاريخ ادبيات