پديدارشناسي سياسي فرّه در اوستا و شاهنامه

Political Phenomenology of Farrah Izadi in Avesta and Shahnameh

فره ايزدي در انديشه سياسي ايرانشهري پديداري كاركردي دارد به گونه اي كه يكي از مولفه هاي تداومي به حساب مي­آيد. ثبات، بقا و دوام دولت شهرياري، حكومت، عدالت، امنيت همه بستگي به اين نيرو دارد. انديشمندان بسياري درباب فره پژوهش كرده اند و هركدام با روش ­شناسي خاص اين پديدار را مورد واكاوي و خوانش قرار داده­اند. اين مقاله كوشش مي­كند با روش­شناسي پديدارشناسانه مقايسه اي اين مفهوم در دو متن اوستا و شاهنامه فردوسي تحليل كند، به كشف ماهيت و چيستي و چگونگي آن بپردازد و همچنين نزديكي‌ها و جداسازي­هاي اين پديدار سياسي كليدي را در اين دو كتاب بررسي نمايد. خوانشي دوباره از اين مفهوم در اين دو منبع بنيادين انديشه ايرانشهري مي تواند زواياي ديگري از مفهوم فره را باز نمايي كند. براي رسيدن به مفهوم، ابتدا به توضيح فرّه در اوستا به عنوان اصلي­ترين منبع هويتي ايرانشهري در خرد مزدايي و سپس به توصيف و تبيين و تداوم آن از زبان شاهنامه فردوسي به عنوان متن اصلي ايرانشهري بعد از اسلام مي‌پردازيم. هدف بنيادين ما اين است كه نشان دهيم فرّ، در شاهنامه تحت تاثير اوستا مي باشد اما قصديت زرتشت در مقايسه با قصديت فردوسي موجب تفاوتهايي در نوع تفسير آنها از يكديگر در باب برداشت از مفهوم فرّه گرديده است.

Farrah Izadi in Iranshahr political thought has a fundamental function and it is considered as one of longitudinal components. Stability, survival and perpetuation of monarchy, government, justice and security all depend on this force. Many scholars have talked about the Farrah and each of them has used a methodology for this mysterious concept. This paper tries to compare the phenomenological concept of using both texts of Avesta and Shahnameh to discover the nature of what and how to treat it well and reach the separation of the key concepts in these books. A re-reading of this concept in these two fundamental sources of Iranshahri thought can represent other angels of the concept. For this purpose, the concept was first described to explain the Farrah of Avesta, and then examine the language of Shahnameh. Our fundamental objective is to show that Shahnameh is affected by the socio-political conditions and context while Avesta has different goals. These differences in the interpretation of the concept of culture have culminated in different results.