تعيين الگوي مواجهه كارگران با صدا در يك صنعت فولادسازي

Determining the Noise Exposure Pattern in a Steel Company

مقدمه: فولادسازي يكي از صنايع مهم هر كشور مي‌باشد. آلودگي صدا در صنايع فولادسازي به علت وجود تجهيزات مولد صداي زيان‌آور همچون كوره قوس الكتريكي به عنوان يك معضل بهداشتي محسوب مي‌شود. شناخت الگوي مواجهه مي‌تواند به اهداف كنترل صداي شغلي كمك نمايد. هدف از انجام اين مطالعه ارزيابي صدا در واحدهاي مختلف يك صنعت فولاد به منظور تعيين الگوي مواجهه كارگران آن بوده است. روش كار: اين مطالعه توصيفي - تحليلي و مقطعي در واحدهاي مختلف يك صنعت فولاد با توجه به اطلاعات اوليه از نظر وجود آلودگي صدا انجام گرديد. توزيع صداي محيطي مطابق با استاندارد ISO 9612 و با استفاده از دستگاه تراز سنج Casella-Cel مدل 450 در شبكه A و در سرعت Slow اندازه‌گيري و داده‌ها جهت تهيه نقشه صوتي در نرم‌افزار Surfer V.10 وارد گرديد. آناليز فركانس يك اكتاوباند همزمان با اندازه‌گيري محيطي در شبكه C انجام گرديد. داده‌هاي آناليز فركانس جهت تهيه نمودار وارد نرم‌افزار Excel 2010 گرديد. در فاز سوم مطالعه از دستگاه دزيمتر مدل TES 1345 براي اندازه‌گيري مواجهه فردي استفاده گرديد. يافته‌ها: نتايج ارزيابي صداي محيطي نشان داد 56% از مجموع ايستگاه‌هاي اندازه‌گيري در محدوده خطر بود. بيش‌ترين تراز صدا مطابق با نقشه صوتي در محوطه كوره قوس الكتريكي و كوره پاتيلي به ترتيب برابر با dB(A) 112/2 و dB(A) 97 ثبت شد. ميانگين دز دريافتي در 3 گروه شغلي نظافتچي صنعتي، ذوب‌چي و ريخته‌گري به ترتيب برابر با 2133 %، 514%، 577% بود. فركانس غالب صداي واحد كوره قوس الكتريكي و كوره پاتيلي به ترتيب در دو فركانس مركزي Hz 125 و Hz250 ثبت گرديد. نتيجه‌گيري: با توجه به نتايج ارزيابي مواجهه فردي با صداي شغلي واحدهاي مورد مطالعه اين صنعت معلوم گرديد كه اغلب شاغلين در معرض صداي پيوسته با فركانس غالب كمتر از 500 هرتز قرار داشته‌اند و تجهيزات حفاظت فردي نيز در اين محدوده كارايي چنداني ندارد و با توجه به دز دريافتي صدا بيش از 500% و عدم امكان كاهش زمان مواجهه، طرح كنترل فني بايد در اولويت اقدامات صنعت قرار گيرد.

Introduction: Steel industries are one of the major needs of the country. Noise pollution in steel production operations is an occupational hazard because of special equipment such as electric arc furnaces. The aim of this study was to evaluate noise pollution in various units of a steel company for determining the occupational exposure pattern. Methods: This was a cross-sectional and analytical noise pollution study in various units of a steel company in Iran (Hamadan state). The sound pressure levels were measured in accordance with the ISO-9612 standard and using the Casella-Cel model 450 sound level meter on “A” frequency weighing and the “slow” mode for time response. The frequency analysis in one octave-band was done with measures on “C” frequency weighing. We used the Surfer V.10 software for interpolation and noise maps producing. Microsoft Office Excel 2010 software was used for graph drawing. Noise dosimetry was performed using model TES-1345 dosimeter. Results: The results of this study showed that 56% of the total measurement stations were in the danger zone [above 85 dB(A)]. The maximum sound levels in the areas of electric arc furnaces and ladle furnace were recorded 112.2 dB(A) and 97 dB(A), respectively. The averages of the noise dose in three occupational groups of industrial cleaner, melting and casting were 2133%, 514%, and 577%, respectively. The dominant frequencies recorded in two central frequencies were 125 Hz and 250 Hz, respectively. Conclusions: According to the results, occupational exposure to noise in all the units indicated a dominant frequency of less than 500 Hz and could not be protected by hearing protection devices. The noise doses were over 500% and the time exposure shifts could not be reduced. Therefore, performing technical control plans are of priority in this industry.