عنوان مقاله :
تاملّي در اقسام علل ناقصه: رويكرد انتقادي بر حصرگروي علل اربعه
عنوان به زبان ديگر :
A Consideration on Partial Causes: a Critical Approach on Inclusivism of the Four Causes
پديد آورندگان :
موسوي اعظم، مصطفي دانشگاه تهران - دانشكده الهيات و معارف اسلامي , ابراهيمي، حسن دانشگاه تهران - دانشكده الهيات و معارف اسلامي - گروه حكمت و فلسفه اسلامي , كشفي، عبدالرسول دانشگاه تهران - دانشكده الهيات و معارف اسلامي - گروه حكمت و فلسفه اسلامي
كليدواژه :
علّيّت , توقّف , مدخليّت , علّت ناقصه , معدّ , شرط , عدم مانع
چكيده فارسي :
تلقي مشهور از علل ناقصه همان علل چهارگانه ارسطويي است. اما برخي متفكران افزون بر علل چهارگانه، علل ديگري چون «معد»، «شرط» و «عدم مانع» را از زمره علل ناقصه بر شمرده اند. برخي بر عليت «معد»، «شرط» و «عدم مانع» به عنوان علت ناقصه، دلايلي را ذكر مي كنند. مقاله مي كوشد نشان دهد از آنجا كه «معد» قابل انفكاك از معلول است نمي توان آن را به عنوان علت در نظر گرفت؛ چرا كه علت و معلول بدون يكديگر قابل فرض نيستند. از سوي ديگر قائلان به حصر عقلي علل اربعه، «شرط» و «عدم مانع» را بازگشت به علت فاعلي يا علت مادي مي دهند؛ چراكه يا متمم فاعل اند و يا قابل، و نمي توان آنها را به عنوان علل مستقل در كنار علل اربعه در نظر داشت. اما از آنجا كه اساساً استقلال علي در علل ناقصه امكان پذير نيست؛ نمي توان اين مبنا را پذيرفت. در ثاني علت غائي به عنوان يكي از علل اربعه، نقشي جزء متمميت فاعل ندارد و بر اين اساس نمي توان آن را به عنوان قسمي از علل ناقصه دانست. اشكال ديگر بر عليت «عدم مانع» آن است كه امر عدمي نمي تواند بر امر وجودي تاثير گذار باشد؛ اما از آنجا كه «عدم مانع» بازگشت به امر وجودي دارد، مي توان آن را در كنار «شرط» به عنوان يكي از اقسام علل ناقصه برشمرد.
چكيده لاتين :
Common idea of partial causes is Aristotelian four causes. Yet, some thinkers have known other causes such as preparer, mu`idd, condition and lack of obstacle to be partial causes. Philosophers of the common Aristotelian idea have given some arguments against this view. In the paper, it is argued that the preparer may not be counted a cause; since contrary to cause and effect, it is separate from cause. Again, those of common idea have known the condition and the lack of obstacle as parts of the agent or the material cause; since they complete either the former or the latter and, therefore, they may not be considered as free causes. In other words, one may not agree with the principle, for freedom of causality is not possible in the case of partial causes. As for the cause of purpose as one of the four, there cannot be found any other effect for it except completing the causality of the agent and, therefore, it may not be counted as partial cause. Again, one can argue against causality of the lack of obstacle as it is nonexistential and, therefore, it is of no existential effect. Yet, as we know, by lack of obstacle is meant an existential thing and with this consideration, it can be counted as a partial cause.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي