عنوان مقاله :
تفتيش در هستيهاي محسوس و استنباطهاي متافيزيكي آن نزد افلاطون و ابن سينا
عنوان به زبان ديگر :
Investigation into sensible beings and Its Metaphysical Implications: Plato and Avicenna`s Views
پديد آورندگان :
مهدوي آزادبني، رمضان دانشگاه مازندران - گروه فلسفه و كلام اسلامي , داوري چهارده، وحيد دانشگاه مازندران
كليدواژه :
افلاطون , ابن سينا , محسوس , كليات , شناخت , ايده
چكيده فارسي :
مرزبندي هاي فلسفي در مورد عالم حس و عالم غير محسوس همواره يكي از تمايزات عمده ميان فيلسوفان بوده است. نتيجه اين مرزبندي قرار دادن دو دسته از فيلسوفان در دو صف جداي از يكديگر است. در يك طرف فيلسوفان مادي گرا قرار دارند كه شعاع عالم هستي را صرفاً در عالم حس و ماده محدود مي نمايند و در طرف ديگر صف فيلسوفاني قرار دارند كه شعاع عالم هستي را فراتر از حس و ماده مي دانند. آنچه ممكن است اين تمايز را مضاعف نمايد اختلاف در روش نشان دادن قلمرو عالم هستي است. يكي از رايج ترين شيوه ها در نشان دادن حد و مرز عالم هستي تامل و تفتيش در عالم حس است. هدف پژوهش حاضر اين است كه روش تفتيش در عالم حس به منظور نشان دادن قلمرو عالم هستي مورد تحليل قرار داده شود. نتيجه اي كه در اين پژوهش نويسنده نشان خواهد داد اين است كه روش تفتيش در حس نزد افلاطون و ابن سينا مورد استفاده جدي قرار داشته است و هر دو انديشمند از طريق تفتيش در عالم حس استنباط هاي فلسفي متناسب با نظام فلسفي خود استخراج نموده اند. زيرا ابن سينا اگر چه همانند افلاطون در يكي از روش ها در نشان دادن شعاع عالم هستي كه آن را فراتر از علم حس مي داند بر تفتيش در عالم حس تاكيد دارد اما با وجود آن نتيجه اين تفتيش نشان دادن امر واقعي است كه از آن به طبيعت مشتركه تعبير مي نمايد چيزي كه نزد افلاطون به ايده تعبير مي شود.
چكيده لاتين :
Philosophical demarcation regarding sensible and non- sensible world was always a distinctive among philosophers since the inception of philosophy. The result of such demarcation was to build two different kinds of philosophical grouping. On the one hand, there were the materialist philosophers who considered the limit of existence up to sensible beings and on the other hand, there was philosophers who hold that the limit of existence is extended beyond the sensible world as well. A significant distinctive matter in this regard is the method by which the discussion is settled. The aim in this paper is to deal with the method by virtue of which the question about the limit of existence could be dealt with. The writers attempt to reveal that in Plato and Avicenna`s view the method of investigation into sensible being was a common feature. The result displays that both philosophers took the method of investigation into sensible world in action with different metaphysical implication. Plato reached to Ideas and the world of Forms while the Avicenna resulted in natural universal which shared its existence with particular things in sensible world.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي