بررسي مقايسه‌اي ميزان در يافتي كاركنان ادارات مختلف و تاثير آن بر رضايت شغلي: مطالعه موردي شهر زاهدان

A comparative study of the salaries received by personnel of various administrations and their effects on their job satisfaction;case study of Zahedan

هدف اساسي اين تحقيق، پاسخ به اين سؤال بوده است كه ميزان دريافتي كاركنان آموزش و پرورش در مقايسه با ساير كاركنان در سازمان‌هاي ديگر، تا چه اندازه بر رضايت شغلي آنها تأثير دارد و اين پديده چه آثار و تبعاتي را از خود برجاي مي‌گذارد؟ اين مسأله به ا تكاء پايه‌هاي نظري كه مشتمل بر نظريه‌هاي انگيزشي، رضايت شغلي و نظريه‌هاي مربوط به حقوق و دستمزد است توصيف و تبيين شده است. جامعه‌آماري عبارتست از كليه كارمندان آموزش و پرورش به عنوان جامعه هدف كه با كارمندان ساير ادارات در سطح شهر زاهدان مقايسه مي‌شوند. روش تحقيق پيمايشي و تكنيك آن پرسشنامه است. روش نمونه‌گيري براي كارمندان ادارات نمونه‌گيري خوشه‌اي شامل 424 نفر به صورت دو مرحله‌اي و براي كارمندان آموزش و پرورش نمونه‌گيري طبقه‌اي با تخصيص متناسب به تعداد 406 نفر بوده است. نتايج مطالعه نشان داد كه كارمندان آموزش و پرورش در مقايسه با كارمندان شاغل در سازمان‌هاي ديگر به لحاظ ابعاد پنج گانه رضايت شغلي (نوع كار، همكاران، وضعيت ارتقاء در محل كار، پرداخت‌ها و سرپرست) نارضايتي بيشتري دارند. بيشترين ميزان رضايت از نوع كار، پرداخت‌ها و وضعيت ارتقاء در ميان كارمندان شاغل در سازمان‌هاي اقتصادي و اجتماعي ، و بيشترين ميزان رضايت از همكاران و سرپرست در ميان كارمندان شاغل در سازمان‌هاي فرهنگي است. علاوه بر آن ارتباط روشني ميان پرداخت‌هاي غيرمستقيم، رضايت شغلي و تعداد سازماني پديدار گرديد. كارمندان آموزش و پرورش حتي نوع كار خود را كه ركن اصلي يك شغل است، آنطور كه انتظار مي‌رود مطلوب تلقي نمي‌كنند.

The basic objective of this study was to answer the question to what extent the salary received by the staff of the education office of Zahedan has, compared to that received by the staff of other offices, has an effect on their job satisfaction and what the possible consequences are. The statistical universe of the study included all the personnel of the education office of Zahedan as the target society, which was compared with the staff of other social and economic offices of Zahedan. To do so, we used the survey method and a questionnaire. We also used the cluster sampling method for the staff of other offices, which included 424 persons and the class sampling method for the staff of education office, which included 406 persons. According to the results, the staff of the education office showed more dissatisfaction with respect to the five components of job satisfaction; that is, type of work, colleagues, promotion regulations, salary and management. The staff of other offices showed the greatest satisfaction with type of work, salary and promotion regulations, and the staff of the education office showed the greatest satisfaction with colleagues and management. Besides, there was a clear relationship between indirect payment and job satisfaction. Contrary to expectations, the personnel of the education office showed no satisfaction even with the type of their work