عنوان مقاله :
شناخت مؤلفة پارالاكس و ريشهيابي آن در فلسفة طراحي استيون هال (نمونة موردي : موزة هلسينكي، اكتشافات درون و تسراكت زمان)
عنوان به زبان ديگر :
Recognition of the Component of Parallax and Finding its Roots in Forming the Design Philosophy of Steven Holl
پديد آورندگان :
ابراهيمي اصل، حسن دانشگاه آزاد اسلامي، واحد نجف آباد - گروه معماري , پناهي، سيامك دانشگاه آزاد اسلامي، واحد نجف آباد - گروه معماري , فروتن، منوچهر دانشگاه آزاد اسلامي، واحد همدان - گروه معماري
كليدواژه :
تن , ادراك , استيون هال , مرلوپونتي , پارالاكس
چكيده فارسي :
در پي تفكر انسان- محوري دكارتي، انسان و جهان پيش روي او به دو مستقل جدا از هم تقسيم شدند كه با برجستگي فاز بصري محيطهاي امروزي، اين جدايي بيشتر شد. پديدارشناسان بسياري از جمله هايدگر و هوسرل در پي زدودن اين فاصله بودند، در اين راستا موريس مرلوپونتي با مطرح كردن ادراك تنانه، حضور تن را شرط ابتدايي رسيدن فضا به منصة ظهور معرفي كرد كه هال نيز در راستاي تأثيرگيري از وي و ترجمة پديدارشناسي مرلوپونتي در معماري، مفهوم پارالاكس (پارالاكس از لحاظ لغوي به معناي حالتي است كه در نتيجة تغيير زاوية ديد و موقعيت نگاه به ابژه ايجاد شده و فضا را در نتيجة تغيير زاوية بيننده تعريف ميكند، اين امر زماني اتفاق ميافتد كه محورهاي حركتي بعد افقي را ترك كنند) را مطرح ميكند و ادراك فضايي را در گرو شكستن پرسپكتيو و ايجاد حركت در ابعاد عمودي و مورب و يا به تعبيري اضافِ بعد زمان به فضا ميداند. هدف اين پژوهش شناخت پارالاكس و شاخصهاي طراحي آن در افزايش غناي ادراك محيط است كه در راستاي آن پرسش اصلي تحقيق بدين صورت مطرح ميشود : ارتباط بين پارالاكس و ادراك تنانه در معماري استيون هال چگونه است؟
اين تحقيق با راهبرد تحقيق كيفي است و با رويكرد تفسيرگرايي، چارچوب فلسفي پديدارشناسي و با بهره گيري از مدل تحقيق تلخيص شده از مباني نظري، همچنين با كمك تحليل نمونههاي موردي نظير موزة هلسينكي، اكتشافات درون و تسراكت زمان كه جزء پروژههاي مطرح استيون هال در زمينة توازن فضا و زمان است، سعي در شناخت پارالاكس و شاخصهاي طراحي آن و ارتباط آن با ادراك تنانه دارد.
حركتهاي عمودي و مايل در فضا با شكستن سطوح افقي يكنواخت و ايجاد سيّاليت ادراك با توالي و تركيب ديدهاي متنوع فضايي و اضافه كردن بعد زمان در فضا از شاخصهاي به دست آمده تحت ايده پارالاكس در فضاي معماري، هستند. مؤلفة پارالاكس زمينة ادراك تنانه را فراهم ميآورد.
چكيده لاتين :
In the wake of anthropocentric thinking of Descartes, humans and the world surrounding them divided into two separate components. Highlighting the optical phase of contemporary environment, this separation becomes more obvious. Lots of phenomenologists like Martin Heidegger and Edmund Husserl tried to remove this separation, but he was Merleau-Ponti that considered the body as a primary factor in defining space and following Pontie’s theory, Steven Holl proposes the component of Parallax (the change in the arrangement of surface that defines space as a result of the change in the position of a viewer- is transformed when movement axes leave horizontal dimensions) and believes that spatial perception happens in case of breaking perspective, making oblique or vertical movements and finally adding time to space. The aim of this paper is the recognition of parallax and its design indicators in increasing the richness of environmental perception. In this way, the main question of research has been set: how is the relation between the parallax and bodily perception in the architecture of Steven Holl?
This research has a qualitative approach and with the philosophical framework of phenomenology and the help of the research model abstracted from theoretical foundations in addition to analyzing the case studies like: Helsinki museum (Kiasma), an exploration of IN and Tesseract of time, tries to understand parallax and indicators of it in enhancing the perception of the environment.
Oblique and vertical movements in space along with breaking the horizontal routine surfaces and creating the spatiality of perception with sequencing and combining various spatial views along with adding time are the indicators of the theory of parallax. The component of parallax is creating a way of bodily perception.