هاي هزار و يك شب رئاليسم جادويي و داستان

اگرچه سبك داستان نويسي رئاليسم جادويي به آمريكاي لاتين و گابريل گارسيا ماركز كلمبيايي منتسب است، امّا نمي توان اين سبك نويسندگي را تنها مختص اين منطقه دانست چرا كه گوشه هايي از رگه هاي اولية اين فن نويسندگي را بايد در ادبيات مشرق زمين جستجو كرد، زيرا تخيل موجود در اين داستان ها كه از مؤلفه هاي مشترك رئاليسم جادويي و قصه هاي عاميانه، كه از جنس قصه هاي هزار و يك شب است، موجب از هم گسيختن پيوند علي و معلولي در روايت داستان مي گردد و سبب به وجود آمدن نقاط مشتركي از جمله شكستن مرز ميان واقعيت و فرا واقعيت و اتحاد آن دو، بروز رفتارها و رخدادهاي شگفت انگيز، شناخت واقعيت هاي تاريخي و اجتماعي و ... ميان داستان هاي عاميانه و متون رئاليسم جادويي مي شود. از اين رو، اين نوشتار به شيوۀ توصيف و تحليل متن، برآن است تا شباهت ها و تفاوت هاي موجود ميان داستان هاي هزار و يك شب با سبك رئاليسم جادويي را با مطالعة كتابخانه اي بررسي كند. يافته ها نشان مي دهد كه قصه هاي هزار و يك شب به خاطر ساختار داستاني آنها، عرصة مناسبي براي رخدادها و پديده هاي شگفت انگيزي هستند كه آنها را به فرا واقعيّت گره مي زنند و از همين طريق است كه همانندي و شباهت ميان داستان هاي هزار و يك شب را با سبك نوين رئاليسم جادويي مي توان يافت.