نقش فرهنگ در موفقيت مديريت استراتژيك

بي‌ترديد جهان امروز از ويژگي‌هاي خاصي برخوردار است كه تغييرات پرشتاب، رقابت روزافزون و پيشرفت‌هاي سريع علمي و فنّاوري از ويژگي‌هاي بارز آن به شمار مي‌آيد كه بي‌اعتمادي ناشي از تغييرات محيطي و گرايش به كسب سود بيشتر، برنامه ريزي را به ضرورتي انكارناپذير تبديل كرده است. در اين راستا سازمان‌ها مديريت استراتژيك را به‌عنوان راه‌حلي براي بقا در جهان پررقابت امروزي برگزيدند. مديريت استراتژيك شامل سه فرايند مجزاست كه با يكديگر مرتبط بوده و برهم اثر مي‌گذارند كه شامل برنامه‌ريزي استراتژيك، اجراي استراتژيك و كنترل استراتژيك است. تحقيقات نشان مي‌دهد مهم‌ترين و قابل‌فهم‌ترين قسمت، اجراي استراتژيك است كه موفقيت آن با مديران، كاركنان، سازمان و فرهنگ‌سازماني مرتبط است. بنابراين با توجه به نقش مهم فرهنگ در اجرا و موفقيت استراتژي در اين مقاله به بررسي فرهنگ و نقش آن در اجراي استراتژي پرداخته‌ايم. فرهنگ به‌عنوان ارزش‌ها، پيش فرض ها و باورهايي كه اعضاي سازمان به‌طور مشترك به آن ها پايبندند و نحوه تفكر و عمل آن‌ها را تشكيل مي‌دهد، از منابع اثربخشي يا عدم اثربخشي سازماني محسوب مي‌شود و اگر تغييري دائمي بايد رخ دهد، لاجرم فرهنگ بايد تغيير داده شود. چراكه فرهنگ سازمان تعيين كننده رفتار و اثربخشي در سازمان است. اگر استراتژي‌ها بتوانند بر نقاط قوت فرهنگي نظير اخلاقيات كاري نيرومند يا باورهاي اخلاقي سرمايه‌گذاري كنند، در آن صورت مديريت اغلب مي‌تواند به‌سرعت و سهولت تغييرات را به اجرا گذارد. باوجوداين اگر فرهنگ يك شركت از اين تغييرات حمايت نكند، تغييرات استراتژيك ممكن است بي‌ثمر شوند يا حتي مخرب از كار درآيند.