شماره ركورد كنفرانس :
3792
عنوان مقاله :
نمود كهن الگوي «خود» در دو مثنوي اقبال لاهوري
پديدآورندگان :
واحددوست مهوش m.vaheddoost@urmia.ac.ir دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه اروميه
تعداد صفحه :
13
كليدواژه :
نمود , مثنوي , اقبال لاهوري
سال انتشار :
1396
عنوان كنفرانس :
دومين همايش بين المللي اقبال و دنياي ما
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
اين مقاله نخست به ساختار شخصيت انسان از ديدگاه كارل گوستاو يونگ مي پردازد و با توضيح مختصر كهن الگوها و جايگاه آنها در ناخودآگاه جمعي انسان، اهميّت كهن الگوي«خود» را در ميان ديگر كهن الگوها بيان مي كند. در واقع «خود» Ego) ( يكي از مهم ترين و مبهم ترين كهن الگوهايي است كه يونگ آن را مطرح كرده است. بر مبناي دريافتهاي يونگ، «خود» به عنوان يك مفهوم تجربي، طيف وسيعي از پديده هاي رواني را معين مي كند كه اين امر بيان كننده وحدت شخصيت به عنوان يك كل است. به عبارتي «خود» كهن الگوي مركزي ناخودآگاه جمعي است، كهن الگوي نظم، سازمان¬دهندگي و وحدت و يگانگي است كه ديگر كهن الگوها را به طرف خود كشيده، به تجلياتشان در عقده¬ها و ضمير آگاه هماهنگي مي¬بخشد و احساسي از ثبات و استحكام و يكتايي به شخصيت مي¬دهد. تمامي حقايق رواني فرد سرانجام به نماد «خود» ختم مي شود. و اين در عمل بدان معنا است كه رفتار بشر هرگز نمي تواند به گونه اي كامل بوسيله غرايز منفرد يا ساز و كارهاي هدايت شده اي چون گرسنگي،توانايي و... بيان گردد، به اعتقاد يونگ «ايگو» بخش آگاه ذهن انسان را تشكيل مي دهد. اقبال به عنوان يك فيلسوف، كه معاصر كارل گوستاو يونگ بود، به احتمال در جريان بحث هاي روان شناسي عصر خود نيز قرار داشت. بعد از گذشت نزديك به يك قرن، اين جستار در پي آن است كه دو دفتر از چهارده دفتر كليات فارسي وي را بر مبناي يكي از كهن الگوهاي يونگ مورد بحث و بررسي قرار دهد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت