شماره ركورد كنفرانس :
3797
عنوان مقاله :
استغنا و حيرت در مثنوي معنوي و بازتاب آنها در مثنويهاي سلطان ولد
پديدآورندگان :
واثقي خوندابي داود d.vaseqhi@gmail.com دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه يزد , ملك ثابت مهدي d.vaseqhi@gmail.com استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه يزد , كهدويي محمدكاظم دانشگاه يزد
كليدواژه :
مولوي , سلطان ولد , مثنوي معنوي , مثنويهاي سلطان ولد , استغنا , حيرت
عنوان كنفرانس :
دوازدهمين همايش بين المللي انجمن ترويج زبان و ادبيات فارسي ايران
چكيده فارسي :
مولانا جلال الدّين عارف واصلي است كه صحبت بسياري از اكابر طريقت را دريافته و در عرصۀ عرفان به مقامات والايي دست يافته است؛ وي حاصل تجربيات علمي و شهودي خود را در آثارش سترگش خصوصاً مثنوي معنوي بيان كرده و راه سعادت را به سالكان راه حقيقت نشان داده است. اولين كسي كه از آثار مولوي تقليد كرد، فرزند و مريدش سلطان ولد بود كه به تشريح و تبيين آموزه هاي پدرش خداوندگار پرداخت و از اسرار كبريايي گفتار او پرده برداشت؛ وي اگر چه شارح افكار مولاناست، ليكن در عرصۀ عرفان به تجربيات و مقامات والايي رسيده و به تعبير خودش در سلك معشوقان حرم كبريايي قرار گرفته است.
نگارندگان در اين جستار به بررسي واديهاي استغنا و حيرت در مثنوي معنوي مي پردازند و بازتاب اين مفاهيم را در مثنويهاي سلطان ولد(ابتدانامه، رباب نامه و انتها نامه) آشكار مي سازند. بر اساس نتايج اين پژوهش مشخص مي شود كه مولانا و سلطان ولد استغنا را مختص خداوند و فقر را درخور انسان دانسته اند؛ در نظرگاه آنها فقر اختياري سرّ خداوندي و اصل حقيقت است؛ علاوه بر اين، دين شناسي مولانا و سلطان ولد مبتني بر حيرت زايي است؛ البته حيرتي كه از شهود جمال حضرت معشوق حاصل شود، نه حيرت جاهلان كه بر اثر تصادم شكوك است. حيرت عارفانه مي-تواند انسان را به دانش حقيقي برساند و به بارگاه قرب الهي هدايت كند.