تقابل جنگ رواني جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده آمريكا مطالعه موردي آموزش گروه هاي تروريستي در سوريه در دكترين امنيت ملي آمريكا

از زمان آغاز بحران و ناامني در سوريه دو ديدگاه كاملاً متضاد براي تفسير و تحليل آن وجود داشت. گروه اول آن را امتداد بهار عربي و اعتراضات مدني به حكومت اين كشور و شخص بشار اسد مي‌دانستند كه نماينده اين طيف كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس به ويژه عربستان و قطر، و كشورهايي در منطقه مانند تركيه و كشورهاي فرامنطقه اي به ويژه فرانسه و آمريكا هستند. گروه دوم اين تحولات به را ناشي از توطئه خارجي و روندي متفاوت با خواست طبيعي و مدني قلمداد مي كردند كه در اين طيف كشورهاي ايران، روسيه و چين داراي اين ديدگاه هستند. با ادامه اين بحران و شكل گيري و گسترش گروه هاي تروريستي مانند داعش، النصره، احرار الشام و... عملا صحنه سوريه تبديل به نبرد ميان ارتش سوريه با تروريسم شد. گروه اول تا زماني كه داعش رسما اعلام خلافت اسلامي در عراق و شام نكرد، از حمايت خود از اين گروه ها ابايي نداشتند. پس از آن و روشن شدن ابعاد گسترده اين بحران، آمريكا طرحي را براي مهار تروريسم و در عين حال مقابله با دولت سوريه به تصويب رساند كه شامل آموزش گروه هاي معارضه ميان رو بود. باتوجه به سوابق جنگ هاي آمريكا و اينكه جنگ رواني همواره يك عنصر مهم در آن بوده است، سعي گرديد آموزش و اعزام اين نيروهاي جديد راه حل سوريه معرفي شود. گروه دوم نيز به مقابله با اين جنگ رواني برخاستند. بر اساس نظريات رهيافت جامعه بين المللي و الگوي جنگ رواني آمريكا به بررسي نحوه معرفي اين گروه توسط آمريكا براي ايجاد معادله اي جديد در سوريه و اقدامات مقابله اي ج.ا.ايران در حوزه تبليغات و جنگ رواني پرداخته مي شود. اين مقاله از نوع كاربردي و داراي روش كيفي توصيفي- تحليلي و با ابزار كتابخانه اي است. روايي نتايج تحقيق نيز با مصاحبه با خبرگان تاييد مي شود. جامعه نمونه براي تحليل محتواي متون، اسناد رسمي وزارت دفاع و كاخ سفيد در آمريكا و اظهارات دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران به عنوان متولي پرونده مقابله با گروه تروريستي داعش است. در نهايت مشخص خواهد شد كه علي رغم صرف هزينه ها و امكانات گسترده توسط آمريكا براي پشتيباني از اين گروه هاي به اصطلاح ميانه رو در فرايند جنگ رواني براي ايجاد پشتيباني از آنان توفيقي حاصل نشده است.