شماره ركورد كنفرانس :
3912
عنوان مقاله :
سرنوشت نظام اخلاقي مولانا در پرتو نظريه ي بي اعتمادي به انسان
پديدآورندگان :
حاتمي محمدمهدي mohammadmehdi.hatami@yahoo.com دانشجوي دكتري فلسفه؛ دانشگاه اصفهان
كليدواژه :
مولانا , مثنوي معنوي , انسان شناسي , اخلاق , دين
عنوان كنفرانس :
سومين همايش ملي متن پژوهي ادبي
چكيده فارسي :
ما در پرتو اين تز كه ديدگاه انسان شناسانه ي يك نظريه پرداز اخلاق، در صورت بندي نظام اخلاقي او موثر است؛ به بررسي تاثير ديدگاه انسان شناسانه ي مولوي در نظام اخلاقي او اقدام كرده ايم. به اين منظور از چهار ديدگاه انسان شناختيِ خوش بينانه، بدبينانه، تركيبي و خنثي، نام برده ايم و با توسل به شواهد موجود در كتاب مثنوي معنوي نشان داده ايم كه مولانا قائل به يك سنخ انسان شناسي بدبينانه است. مولانا، انسانِ منتزع از دين درگير در زندگي روزمرّه يا بنا به تعريف ما انسان طبيعي را، غالبا متصف به صفات مذموم اخلاقي مي داند. اين ديدگاه بدبينانه ي مولانا به انسان در حالت زندگي عرفي، منجر به بي اعتمادي او به انسان گرديده است. بي اعتمادي مولانا به انسان سبب شده كه وي مبناي نظامِ مطلوبِ اخلاقي اش را در جايي غير از عالَم انساني و روابط موجود در آن جستجو كند. مولانا، تنها مبناي غيرانسانيِ نظام اخلاقي را دين وحياني مي داند كه ريشه در علم و اراده ي الهي دارد. لذا بدبيني مولانا به انسان طبيعي، منجر به طرد مبناي انسانيِ قابل اعتماد براي اخلاق و پذيرش يك مبناي ديني شده است. انسان شناسيِ بدبينانه و نيز حواله ي اخلاق به دين، نقدهايي را به نظام اخلاقي مولانا وارد مي كند؛ برخي از اين نقدها به نحوي اجمالي در مقاله ي حاضر بيان شده است.