شماره ركورد كنفرانس :
3995
عنوان مقاله :
نقش عوامل زبان شناختي درتحليل گفتمان انتقادي نمايشنامه آخر بازي اثر ساموئل بكت
پديدآورندگان :
مدرسي بهرام modarresi_b@yahoo.com عضوهيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي , لطفي مرضيه bitalotfi1976@yahoo.com دانشجوي دكتري زبان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي علوم و تحقيقات
كليدواژه :
گفتمان (discourse) , گفتمان انتقادي(critical discourse) , پوچ نمايي(absurdity)
عنوان كنفرانس :
چهارمين همايش ملي تحليل گفتمان و كاربرد شناسي
چكيده فارسي :
عنوان تأتر پو چ نما،عناصري از قبيل بازي هاي زباني، كليشه هاي اغراق آميز، تكرار ، تركيبات بي ربط و حتي عبارات ابتكاري را به دنبال دارد كه از زبان شخصيت هايي بيان مي شود كه معمولاً در يك تراژدي-كمدي اسير شرايط جبري و فشارهاي ناخوشايند ناخودآگاهند. آخر بازي يكي از نمايشنامه هاي پوچ نماي ساموئل بكت است كه مسأله محوري آن، توانايي ها و ناتواني هاي زباني است. در اين اثر، زبان هرگز به عنوان ابزاري براي ارتباط مستقيم به كار نمي رود؛ يا همچون پرده اي در نظر گرفته نمي شود كه فرد بتواند حركات تاريك ذهني يك شخص را بر آن مشاهده نمايد، بلكه تمامي قابليت هاي نحوي، دستوري، و به ويژه قابليت هاي بينامتنيِ زبان به كار گرفته مي شود تا خواننده آگاهي يابد كه وابستگي ما به زبان تا چه حد است و تا چه ميزان به مراقبت در برابر قواعد تحميلي زبان نيازمنديم. در اين مقاله كه محقق بر تحليل گفتمان آن اهتمام مي ورزد، احساس غايب است. جهان غير منطقي است. در واقع پوچ گرايي عاري از هدف است.در اين جهان، انسان گم شده است و همه ي فعاليت هاي او بي احساس، پوچ و بيهوده شمرده مي شود.در اين نمايشنامه، محاوره با كلمات ناموفق رو به رو مي شود و كلمات حق مطلب را ادا نمي كنند. در آخر بازي، در محاوره هاي انجام شده بين شخصيت ها خصوصاً هام و كلاو مكرراً به اين مسأله برخورد مي كنيم كه ارتباط كامل ميسر نيست و تمامي افعال و گفتار شخصيت هاي نمايشنامه در مرز بود و نبود در مرز شكننده ي هستي و نيستي فعليت مي يابد. اين ويژگي باعث مي شود تا مخاطب بكت، عصاره ي هستي آدمي و تجربه هاي حسي او را در واپسين لحظه ي وجود حس كند. تحقيق حاضر كيفي و مبتني بر روش توصيفي- تحليلي است. در پژوهش مورد نظر مولفه هاي دستوري بر اساس الگوي فركلاف (1995)بررسي خواهد شد.در اين تحقيق، محقق برآن است بررسي كند كه چه عوامل زبان شناختي در القاي پوچ گرايي نمايشنامه مذكور ديده مي شود. آخر بازي بكت نمايشنامه اي است كه با تمام شدن شروع مي شود و اين نشان از آن دارد كه شخصيت ها در همان ابتدا تسليم فرجام هستند ليكن با تكرار و داشتن مكالمه هاي بي معنا، سعي دارند اين فرجام را به تعويق بيندازند. فضاي نمايشنامه، سراسر ياس و نااميدي است و به شخصيت ها يي ختم مي شود كه در شك و ترديد و سردرگمي به سر مي برندو در نهايت به پوچي گرفتار مي شوند. همينطور مشخص مي شود شخصيت ها با كنش مستمر انتظار درگيرند كه نشانه ي عبث بودن و پوچي است. زيرا شخصيت ها نميدانند براي چه انتظار مي كشند كه از طريق بررسي نمودهاي انتظار و تكرار به آن پرداخته مي شود. يكي از بازنمود هاي تكرار در اين نمايشنامه تكرار زمان است. در حقيقت زمان در اين جهان نمي گذرد، بلكه شخصيت ها در اين نمايشنامه مجبورند كه راه هايي را براي گذران وقت جسنجو كنند كه يكي از راه حل هاي مورد قبول شخصيت هاي اين نمايشنامه، تكرار مكانيكي و نمايش دوباره ي موقعيت ها بدون توجه به اهميت اين گونه اعمال مكرر است.همچنين در اين مقاله سعي بر آن است تا نشان داده شود كه چگونه ابزارهاي دستوري نظير به كار گيري افعال،ساخت مجهول،ترديد واژه ها و غيره قادر به توصيف پوچ گرايي مورد بحث در اين نمايشنامه هستند. بكت با معرفي چهار شخصيت در اين نمايشنامه كه به صورت دو به دو با هم در ارتباط هستند توانسته تكرار را به بيننده القاء كند و بگويد همه فعاليت هاي ما عادت شده است. عادتي كه زندگي ما را كنترل مي كند. همان عادتي كه هام و كلاو را مجبور به در كنار هم ماندن مي كند. شخصيت ها براي گذران زندگي ناچار به تكرار هستند زيرا در راه زندگي گير كرده اند و هيچ راهي براي مبارزه كردن با زندگي شان پيدا نمي-كنند. ترديدِ شخصيت ها، با مكث هاي بسيار كه در نمايشنامه مشهود است، دريافت مي شود زيرا خود شخصيت ها از آنچه مي گويند اطمينان ندارند. مكث هاي بيشمار بين گفتگو ها هنگامي كه صحنه ساكت است بر تشويش هر كدام از چهار شخصيت و كلماتي كه گفته مي شود، تاكيد دارد كه عنصري اساسي در تأتر پوچ نما است. نتايج تحليل نشان مي دهد كه نمايشنامه آخر بازي داراي ساختارهاي گفتمان مدار بسياري است و تحليل گفتمان و بررسي مولفه هاي جامعه شناختي، دستوري معرفي شده در الگوي فركلاف (1995) در تحليل گفتمان نمايشنامه كارآيي قابل توجهي دارند و تحليل انتقادي توانايي بازنمايي قدرت در ساختارهاي زير بنايي گفتمان را دارا مي باشد. لازم به ذكر است كه نگارنده بر اساس نسخه ي انگليسي نمايشنامه ي آخر بازي كه توسط خود بكت برگردان شده است، به تحليل گفتمان انتقادي آن مي پردازد.