شماره ركورد كنفرانس :
4242
عنوان مقاله :
شالودههاي علمي و عملي آموزش هنر (نگرهاي بر فلسفه و نظام آموزش هنر در ايران با نگرش ويژه به هنر نگارگري)
پديدآورندگان :
كوپال عطاالله koopal@kiau.ac.ir atakoopal2000@yahoo.com استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشكدة ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج , رنگرز صبوره دانشجوي كارشناسي ارشد رشتة پژوهش هنر (دانشگاه تربيت مدرس)
كليدواژه :
واژگان كليدي: آموزش هنر , نگارگري ايران , نظام استاد و شاگردي.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي آموزش هنر
چكيده فارسي :
آفرينش آثار هنري، همواره در طول تاريخ، نظر منتقدان و هنرشناسان را به اين نكته جلب كرده كه چه فرايندي در مسير خلاقيت فرديِ هنرمند صورت مي پذيرد تا يك شاهكار هنري آفريده شود. تنوع ديدگاهها در اين باره، منجر به ظهور تفاوتهاي اساسي در پيدايي شيوة آموزش هنرها و ارزيابي آثار هنري شده است. مقالة حاضر به بررسي زمينة آموزش هنر و كيفيت و فلسفة اين آموزش در ايران ميپردازد. بخش نخست به مرور ديدگاههاي سه تن از پيشگامان مباحث نظري در بارة هنر اختصاص يافته است و نظرات آنان صرفاً در زمينة آموزش هنر و ريشههاي فلسفي اين آموزش مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه، نظام آموزش هنر در ايران به ويژه در هنر نگارگري، بررسي شده است كه نشان دهندة مسير سنتي آموزش هنرهاي گوناگون در ايران، تا دوران مشروطه است. در گفتار حاضر، سرچشمههاي آموزش در هنرهاي تجسمي مورد بررسي قرار ميگيرد و با بررسي فرايند و سير يادگيري هنر براي هر يك از هنرمندان و اديبان بزرگ و نامآور، كوشش شده است كه فنآوريِ فرايند آموزش، به عنوان مقدمهاي ضروري براي آفرينش شاهكارهاي هنري مورد بحث قرار گيرد. اين جستار با مراجعه به منابع معتبر در باره تاريخ هنر ايران و با بررسي دقيق نمونهها، انجام يافته است و بر آن بوده است تا به اين پرسش پاسخ دهد كه چه نظام و ساختاري بر شيوههاي آموزش هنر بر ايران حاكم بوده و چنان شيوههايي، چه نتايج عملي در توليد هنرمند خلاق داشته است و با توجه به شرايط دوران معاصر تا چه حد به شيوه هاي سنتي آموزش هنر ميتوان وفادار ماند. مقالهي حاضر به شيوهي كتابخانهاي و سندگزيني و به وسيلهي جستار در منابع كهن و نوين در بارهي آموزش هنر و با نگرش ويژه به هنر نگارگري ايران نگاشته شده است. روش تجزيه و تحليل اطلاعات نيز به صورت توصيفي و تحليلي است. مقاله به اين نتيجه ميرسد كه توليد انبوه هنر ايجاب ميكند در ساختار نظام استاد شاگردي در آموزش هنر، بازنگري به عمل آيد.