رابطه مديريت¬دانش و چابكي¬سازماني با هوش سازماني معلمان مقطع متوسطه شهرستان بهشهر در سال تحصيلي 96-1395

هدف اين تحقيقتعيين رابطه مديريت¬دانش و چابكي¬سازماني با هوش سازماني معلمان مقطع متوسطه شهرستان بهشهر در سال تحصيلي 96-1395 بود. روش تحقيق توصيفي از نوع همبستگي بود و جامعه آماري شامل كليه معلمان مقطع متوسطه شهرستان بهشهر كه252 نفرند. كه با استفاده از جدول كرجسي و مورگان تعداد 155 نفر به روش نمونه گيري تصادفي طبقه¬اي برحسب جنسيت به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوري داده ها، سه پرسشنامه استاندارد شامل: مديريت دانش براساس مدل نيومن و كنراد (با اعتبار 89/0)، چابكي¬سازماني شريفي و ژانگ(با اعتبار 81/0) و هوش¬سازماني البرشت(با اعتبار 83/0) مي¬باشد. روش تجزيه و تحليل داده¬ها استنباطي از آزمون كولموگروف-اسميرنوف، آزمون t (تك نمونه¬اي)، ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون با استفاده ازنرم افزار(spss) انجام شد. يافته¬هاي تحقيق نشان داد ميزان مديريت دانش، چابكي سازماني و هوش سازماني معلمان در سطح بالاتر از متوسط قرار دارد. همچنين بين مولفه هاي مديريت دانش(حفظ و نگهداري دانش، انتقال دانش،ايجاد دانش و كاربرددانش) و مولفه¬هاي چابكي¬سازماني (انعطاف¬پذيري، شايستگي، سرعت و قدرت پاسخگويي) با هوش¬سازماني معلمان رابطه وجود دارد. و نيز سهم مولفه¬هاي مديريت¬دانش( كاربرد دانش بيشترين سهم و حفظ و نگهداري¬دانش كمترين سهم) و مولفه¬هاي چابكي¬سازماني( شايستگي بيشترين و قدرت-پاسخگويي كمترين سهم) در پيش¬بيني هوش¬سازماني معلمان متفاوت است. در نتيجه بين مديريت¬داتش و چابكي سازماني با هوش¬سازماني معلمان رابطه مثبت وجود دارد. با توجه به مقادير ضريب¬همبستگي، شدت رابطه مديريت¬دانش بيشتر از چابكي¬سازماني مي¬باشد.