شماره ركورد كنفرانس :
4434
عنوان مقاله :
الزامها و پيششرطهاي نظريهپردازي براي تحقق پيشرفت
پديدآورندگان :
آزادارمكي تقي t.azad@ut.ac.ir هيئت علمي دانشگاه تهران
كليدواژه :
پيشرفت , جامعه ايراني , كنش¬گر اجتماعي , فرهنگ , دين
عنوان كنفرانس :
اولين كنفرانس ملي قرآن پژوهي پيشرفت و روش شناسي تفسيري
چكيده فارسي :
رسيدن به وضعيت بهتر و يا شايد مطلوب¬تر در ايران از روي اتفاق و حادثه صورت نميگيرد. ضمن اينكه ميبايستي از استراتژي¬هاي متعدد تغيير برخوردار بود و ايدئولوژي استقرار شرايط بعد از تغيير را نيز طراحي كرد. بيشترين خطايي كه تاكنون صاحب¬نظران اجتماعي و مدعيان نظامهاي مطلوب دچار شدهاند، جابجايي استراتژي هايتغيير و ايدئولوژي استقرار بوده است. بيشتر سخن از ايدئولوژي تغيير و استراتژي استقرار كردهاند. به طور خاص ميتوان از ماركسيسم ياد كرد. ماركسيستها (از ماركس تا ماركسيستهاي مدعي نظام كمونيستي) بيشترين تلاش را براي تغيير و كمترين آن را براي استقرار پي گرفتهاند. ايدئولوژي ماركسي در جهت تغيير طراحي شده است؛ در حالي كه كمترين سخني در نظام ايجادي بعد از تغيير و شرايط استقرار صورت گرفته است. مشهور است كه هم ماركس و هم ماركسيستها سخن شفافي در مورد نظام كمونيستي بعد از فروپاشي سرمايهداري ارائه ندادهاند. درسي كه از اين مكتب ميتوان گرفت، تأكيد بر استراتژيهاي تغيير و ايدئولوژي استقرار بعد از تغيير است. با توجه به نكات اشاره شده در فوق، ضرورت دارد تا مبادي استراتژيهاي تغيير و ايدئولوژي استقرار و سكون و ساماندهي با ارجاع به منابع ديني و فرهنگي و ملي ايراني استخراج شود. در اين مقاله سعي بر توضيح اين مبادي در دو سطح است:
1. در سطح اول، بايد سه استراتژي توأمان و پيوسته براي تغيير در نظر گرفته شود. استراتژي اول، ارائه سيماي شفاف از وضعيت ساختاري جامعه ايراني و فعال سازي ساحت هاي نهادي و سازماني آن است. استراتژي دوم، ارائه سيماي شفافي از كنش¬گر اجتماعي و نيروهاي موثر در جريان تغيير است. استراتژي سوم، تعيين رابطه بين كنش¬گران و عناصر ساختاري براي امكان¬پذيري و نحوه تغييرات است. در نتيجه، رويكرد واقع گرايانه در اين زمينه اصل است. امكان ارائه تصوير و سيماي تخيلي و آرمان¬گرايانه از شرايط ساختاري و كنشگران اجتماعي و مكانيزم¬هاي بين آن¬ها ميتواند جريان تغيير را به بي¬راهه ببرد. در صورت ارائه سيماي دقيق و عيني و معطوف به هدف در طراحي سه استراتژي، تغيير، امري ممكن و فرآيندي ميشود. تغيير، ممكن و مستمر و نتيجه¬بخش خواهد بود. در مقابل، شواهد تجربي نشان از اين دارند كه طرح توهمي و ايدئولوژيك از ساحتهاي استراتژيك، ضمن ابهام¬گرايي، با فضاي ايدئال¬گرايي همراه شده و امكان عمل درست و فراهم ساختن شرايط انتقال از گذشته (وضع حال) به شراط بهتر را غير ممكن مي-سازد. با محوريت فهم فرهنگي و ديني تا ايدئولوژيك است كه فعال¬سازي شرايط ساختاري و كنش¬گري ممكن شده و تغيير، مسير كم خطر و حادثه پيدا ميكند.
2. سطح دوم، ارائه سيماي ايدئولوژيك از شرايط بعد از تغيير (شرايط ثبات و استقرار) است. در اين سيماي ايدئولوژيك، ضروت همسان¬سازي عدالت و هم¬گرايي پيش مي¬آيد. جامعه و نظام اجتماعي و سياسي جديد، ساختاري عدالت¬گرايانه و وفاقي خواهد داشت. اين دو روند است كه در يك نظام ايدئولوژيك سامان يافته و امكان زيست و رشد و پيشرفت را براي افراد و گروه¬هاي اجتماعي فراهم خواهد ساخت