نقش فرهنگ در روابط بين الملل

بررسي جايگاه فرهنگ و مفاهيم فرهنگي درنظريه هاي روابط بين الملل به خصوص با ظهور نظريات متاخر در روابط بين الملل كه باعث پر رنگ تر شدن نقش فرهنگ به عنوان الگويي جهت تحليل موضوعات و مسايل بين المللي گرديد، اهميت زيادي مي يابد. همچنين در چارچوب تفكرات نويني كه در قرن نوزدهم ميلادي و در دهه 90 آن قرن و همزمان با اعتراض روش شناختي به علوم انساني واجتماعي كلاسيك، شكل گرفت فرهنگ به عنوان يكي از عوامل تاثيرگزار نقش مهمي در تحولات نظام بين الملل ايفا نمود. در همين زمان بود كه مفاهيمي چون حقوق بشر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، دموكراسي جهاني‌ شدن باپشتوانه ارتباطات تكنولو‍‍‍ژي عصرمدرن و رسانه‌هاي پيشرفته به صورت مفاهيم جهانشمولي در آمدند. به طوري كه امروزه اگر كشوري به اين مفاهيم بي توجه باشد، با واكنش جهاني رو به رو خواهدشد. پژوهشگران مختلف نيز دريافته اند كه در تبيين عوامل موثر بر مسايل بين المللي صرفا با توجه به بسترهاي سياسي، اقتصادي، ديني، آنها نمي توان به علت آنها دست يافت و بايد به فرهنگ به گونه اي علمي توجه نمود. بر اين اساس گفتمان و هدف مقاله حاضر بررسي نقش و جايگاه فرهنگ و مفاهيم آن در نظريه هاي روابط بين‌الملل»مي باشد