بررسي قدرت توضيح دهندگي جريان نقدي عمليات هر سهم و عايدي هر سهم در انتخاب سياست تقسيم سود

سياست‌ تقسيم سود يكي از بحث‌برانگيزترين مباحث مالي است. الگوهاي نظري متضاد كه گاهاً فاقد پشتوانه قوي تجربي هستند، به دنبال توضيح سياست‌هاي تقسيم سود شركت مي‌باشند. تقسيم سود از دو جنبه بسيار مهم قابل بحث است. از يك طرف عامل اثر‌گذار بر سرمايه‌گذاري‌هاي پيش‌روي شركتها مي‌باشد، كه موجب كاهش منابع مالي داخلي و افزايش نياز به منابع مالي خارجي مي‌شود. از طرف ديگر بسياري از سهامداران شركت خواهان تقسيم سود نقدي هستند. از اين رو مديران با هدف حداكثر كردن ثروت سهامداران، همواره بايد بين علايق مختلف آنان و فرصت‌هاي سودآور سرمايه‌گذاري، تعادل برقرار كنند. بنابراين تصميمات تقسيم سودي كه از سوي مديران شركت‌ها اتخاذ مي‌شود بسيار حساس و داراي اهميت است. اشاره به سياست تقسيم سود در يكي از معتبرترين كتب مديريت نظير برلي، مايرز و الن (2006) به عنوان يكي از ده مسئله حل نشده درحوزه مديريت مالي نيز مويد اهميت و جايگاه اين موضوع و لزوم انجام تحقيقات بيشتر براي درك جنبه‌هاي مختلف آن است. با توجه به اهميت سياست تقسيم سود شركت‌ها شناسايي عوامل موثر بر آن حائز اهميت است. هدف اصلي تحقيق حاضر اين است كه قدرت توضيح‌دهندگي جريان نقدي عملياتي هر سهم و عايدي هر سهم را در انتخاب سياست تقسيم سود شركت‌ها بررسي كند. براي بررسي موضوع فوق با استفاده از روش بررسي ميداني و اسنادكاوي، اطلاعات واقعي 120 شركت پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زماني 1390 – 1396، استخراج و با استفاده از روش‌هاي آماري توصيفي و الگوي داده‌هاي تابلويي مورد آزمون و تجزيه و تحليل قرار گرفته‌اند. نتايج حاصل از آزمون‌هاي مورد نظر و مدل‌هاي برآورد شده، بيانگر بيشتر بودن قدرت توضيح‌دهندگي جريان نقدي عمليات هرسهم، نسبت به عايدي هر سهم، در انتخاب سياست تقسيم سود شركت‌ها مي‌باشد.