تأمّلي بر چيستي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در عمل راه تازه­اي غير از مسير پيموده شده در دوبلوك غرب يا شرق آن زمان گشوده شد. فرضيه جهان دو قطبي درعمل ابطال گرديد. نظام فكري حاكم بر هر دو بلوك متزلزل گشت. تابوي عدم امكان شكل گيري يك جريان سوم دردنيا درهم فروريخت و سخن جديدي در باب نحوه تنظيم حيات جمعي انسانها مطرح گرديد. از همان ابتدا نقدهاي اساسي وبنيادين انقلاب اسلامي به نظامهاي سوسياليستي و مباني شكل­گيري آنها به همان اندازه گسترده ومبنائي بود كه نظام­هاي سرمايه­داري را نيز دچار گم­هدفي(غيّ) و گمراهي(ضلالت) مي­دانست. انقلاب اسلامي همه بنيادهاي فكري جهان معاصر را دردواردوگاه شرق وغرب به چالش كشيده و پايه­هاي فكري آنها را به لحاظ معرفت­شناسي، هستي­شناسي و انساني­شناسي بسي سست و ناپايدار معرفي كرد و در يك روياروئي همه جانبه با ايجاد و بقاء خود در تئوري و عمل ،خط بطلاني به انگاره­هاي مسلط ناشي از غلبه تمدن غرب در دو اردوگاه شرق كمونيست و غرب سرمايه­داري كشيد.