چكيده فارسي :
از ديدگاه اسلام آن نظام حقوقي درست, استوار و شايسته حكومت بر زندگي انسان ها است, كه بنيادي الهي داشته باشد, و چون خدا – خالق بشر آن را خود ترسيم مي كند, پس قادر است كه قواعد و مقررات حقوقي را درست هماهنگ با مقتضاي طبيعت بشر قرار بدهد؛ و باز چون قوانين طبيعي تغيير ناپذير و ثابتند, ما نيز در زمينه مقررات حقوقي الهام يافته از فطرت, با مقرراتي ثابت سر و كار خواهيم داشت. ترديدي نيست كه حقوق بين الملل اسلامي به معناي مقررات كلي حاكم بر روابط بين المللي يك كشور مسلمان, عمدتا در دوره ده ساله زندگي سياسي پيامبر بزگوار اسلام در مدينه, تكوين يافت. اولين دولت اسلامي با هجرت پيامبر صلي اله عليه و آله و سلم به مدينه شكل گرفت. تنظيم مطلوب روابط ميان كنشگران در جامعه ي بين الملل, نيازمند بررسي دقيق اين روابط است. رابطه بين نظم داخلي و نظم بين المللي و الزام حقوق داخلي به تبعيت از هنجارها و قواعد حقوق بين الملل از مباحث مطروحه در علم حقوق, روابط بين الملل و سياست است كه در كشور ما واجد ادبيات حقوقي چنداني نيست. بررسي اثرپذيري حقوق داخلي از قواعد و هنجارهاي حقوق بين الملل, و اثرات آن بر حكمراني اسلامي موضوع نوشتار حاضر با بهره گيري از منابع مربوطه صورت گرفته است. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد كه صاحب نظران با طرح مباني مختلف بر مستندسازي الزام حقوق داخلي به تبعيت از هنجارهاي حقوق بين الملل كوشيده اند. رويكرد نظام هاي حقوقي داخلي-قوانين اساسي و رويه ي قضايي-عمدتاً بر مدار اصل حاكميت كشورها و نبود تكليفي مبني بر تبعيت از هنجارهاي حقوق بين الملل استوار است.