گسيختگي روابط زناشويي(با تاكيد برعلل و پيامدهاي آن)

طلاق و پيامدهاي آن از مشكلات جوامع كنوني به شمار مي رود و به عنوان يك معضل اجتماعي، زندگي افراد درگير را تحت تاثير قرار مي‏دهد. اين امر چالش ها فراواني را براي افراد و نهادها از جمله خانواده به بار مي آورد و به عنوان سدي محكم درمسير شكوفايي يك جامعه قرار مي گيرد. لذا پژوهش حاضر به منظور رسيدن به درك عميق تر از علل و پيامدهاي طلاق، به صورت كيفي و با تاكيد بر رويكرد گرندد تئوري انجام شده است. به منظور گردآوري داده ها با 20 نفر از (زنان و مردان) مصاحبه نيمه ساختار يافته و عميق صورت گرفته است. مصاحبه كنندگان با روش نمونه گيري هدفمند انتخاب شدند كه فرايند انتخاب مصاحبه شوندگان تا اشباع يافته ها تداوم يافت. براساس نتايج به دست آمده؛ عوامل موثر بر پديده طلاق در دو مضمون اصلي(ويژگي هاي فردي و ساختي) ؛ عوامل مداخله كننده در مضامين (متغيرهاي زمينه اي و نوع سبك زندگي) و پيامدهاي آن درابعاد اصلي(اجتماعي- فرهنگي و فردي) شناسايي شد. سپس راهكارهاي متعددي در سطوح(خانوادگي، نهادهاي نظارتي و شبكه هاي مجازي و...) جهت جلوگيري از روند رو به گسترش مسئله طلاق، ارائه شده است.