شماره ركورد كنفرانس :
5431
عنوان مقاله :
زمينهمندي نظام توليد دانش و چالشهاي پيش روي واقعگروي معرفتي
پديدآورندگان :
عاشوري مهدي Ashoori425@yahoo.com استاديار دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات، دانشكده تعليم و تربيت اسلامي، تهران، ايران
كليدواژه :
معرفتشناسي علم , واقعگروي معرفتي , معقولگرايي , نامعقولگرايي , زمينههاي اجتماعي.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي « واقعگروي معرفتي در فلسفه اسلامي و چالشهاي پيشروي آن»
چكيده فارسي :
مباحثات فيلسوفان علم پيرامون واقعگروي يا ناواقعگروي را بايد در مناقشات ميان دو اردوگاه معقولگرايان و نامعقولگرايان تعقيب نمود. راهبرد اصلي معقولگرايان دفاع از جايگاه علم با ارائه تبييني عام از روشها و استانداردهاي علمي است و راهبرد اصلي نامعقولگرايان حمله به امكان وجود مجموعهاي از استانداردهاي جهانشمول و نفي روشي فراتاريخي در توليد علم است. هر دو راهبرد اين پيشفرض را دارند كه «اگر روش علمي فراتاريخي، جهانشمول و تغييرناپذير نباشد، نميتوان هيچ نظريهاي را نظريه ديگر ترجيح داد». در مقاله حاضر پس از مروري بر رويكردها و بنيادهاي اصلي استدلال اين دو اردوگاه نشان داده ميشود كه معقول گرايان عليالاصول نميتوانند مجموعهاي از هنجارهايي را معرفي كند كه زمينه را براي ارزيابي عيني شايستگيهاي نسبيِ يك نظريه علمي بر اساس قرائن و شواهد پيشزمينه به صورت تام فراهم سازند؛ اما نامعقول گرايان نيز در استدلالهاي خود ميان چند امر خلط كردهاند: (الف) خلط ميان «نظريه علمي» با «معرفت علمي»، (ب) خلط ميان توضيح معرفتشناسانه امكان «معرفت معقول» و اصول كلي «روششناسي» با مجموعه روشهاي «ثابت»، «عمومي» و «قابل نقادي» از روشهاي انتخاب نظريه، (ج) خلط ميان روشهاي انتخاب و ارزيابي نظريه با مسير تحولات و تغييرات نظريههاي مقبول جامعه علمي و (د) خلط ميان سنجش-ناپذيري و قياس ناپذيري نظريههاي علمي. بر اساس فرض خطاپذيري علوم و نكات فوق، نشان داده ميشود كه در پذيرش و ترجيح يك نظريۀ از ميان نظريههاي رقيب ميتوانيم وضعيت رقيبان را نسبت به هدف علم بررسي كنيم. اما معقول گرا متعهد نيست كه دو نظريه را به صورت نقطهبهنقطه و جزءبهجزء مقايسه كند. دانشمندان با داشتن بديهيات اولي و ثانوي و علوم نظري منتهي به اين بديهيات، شبكه اي از شناخت يقيني براي خويش مي توانند فراهم آورند كه در ارزيابي مباني ياريگر باشد؛ نظريههاي علمي نيز مبتني بر مجموعهاي از بنيادهاي شبهفلسفي-شبهتجربي هستند كه با معيارهاي انسجام و كارآمدي قابل ارزيابي هستند و به همين جهت «معرفت علمي معقول» ميتواند در دسترس دانشمند جوياي حقيقت باشد.